ساعت حدودا ۴:۳۰ بعد از ظهر بود، سهراه زرتشت پیاده شدم، با اینکه مترو میدان جهاد در دسترسم بود، تصمیم گرفتم برای مترو سواری، میدان ولیعصر را انتخاب کنم. بازار زنده و دست فروشهای مسیر در حال پهن کردن بساطشان بودند. با اینکه هوا کمی گرم و ابری بود ولی در چهره دستفروشان میشد نشاط و حس سرزندگی را مشاهده کرد. بیپشتوانه، بدون بیمه و حقوق معین به امید اینکه شب دست خالی به خانه بازنگردند، یکییکی و خیلی مرتب اجناسشان را از درون ساکهای مخصوص در میآوردند و بر روی پارچهای سفره مانند به ترتیب میگذاشتند.
همیشه نسبت بهدستفروشان حسِ قرابت خاصی داشتم و تا آنجایی که پولِ داخل کارتم اجازه بدهد سعی میکنم که حتی در حد بسیار کم، چیزی را از آنها خریداری کنم.
شاید نظر شما نباشد ولی بنده اعتقاد دارم که دست فروش جماعت نانی که سر سفره زن و بچه اش میبرد حلال است و چون پشتوانهای ندارد سعی میکند با ارائه جنس مرغوب و با قیمت مناسب، همچنین با رویی گشاده، مشتری را جذب و او را مجاب به خریدهای بعدی بکند. اگر توجه کرده باشید معمولا دست فروشها سعی میکنند جای بساطشان را تغییر ندهند و دائما در یک جای مشخص بساط بگسترانند.
در گیرودار این افکار چشمم به سینما آفریقا افتاد، سینمایی که یکی از سینماهای قدیمی پایتخت محسوب میشود. از دور نگاهم به جدول سانسهای اکران افتاد و تکرارِ یک اسم مرا مجبور به جلوتر رفتن کرد. کنجکاو شدم رفتم تا نگاهی بیندازم. جدول اکران را دیدم تازه دو هزاریام افتاد که چرا این جدول توجه مرا به خود جلب کرده، کلا شش سانس به اکران دو فیلم اختصاص داده شده بود که از این شش سانس، پنج سانس متعلق به «فسیل» بود. زیر لب گفتم خوب چه کاری بود همان یک سانس را هم که به «دسته دختران» دادید را لغو و «فسیل» را جایگزین میکردید. به این ترتیب حتی جدول اکران هم شکیلتر میشد. در این افکار بودم و داشتم میان فروش میلیاردی این فیلم و جدول اکران سینما آفریقا رابطهای پیدا میکردم که چند متر جلوتر به سینما آزادی رسیدم. نرسیده به میدان ولیعصر و یکی از پرتردد ترین نقاط پایتخت، کنجکاویم گُل کرد و رفتم جلو که جدول اکرانِ این سینما را هم نگاهی بیندازم، هفت سانس و از این هفت برنامه پخش، شش تای آن متعلق به فیلم «فسیل» بود و تنها یک سانس برای فیلم دسته دختران، درست مانند سینما آفریقا.
از آنجایی که ژانرِ کمدی پسند نیستم تا بحال برای دیدن این فیلمِ موردبحث به سینما نرفتهام و قطعا نمیتوانم آن را قضاوت کنم ولی هرچقدر که به قول قدیمیها دودو تا چهارتا میکنم نمیتوانم به فرمول خاصی برای تعداد سانسهای فیلم مذکور برسم.
فیلم هرچقدر هم که از لحاظ سینمایی و بصری کارِ فاخری باشد، که بههیچوجه ندیده کارِ کریم امینی را زیر سوال نمیبریم، چرا باید تا این حد به آن بها داده شود که تمام سانس سینماهای خوب و در دسترس را قبضه کند و جایی برای اکرانِ دیگر فیلمها نگذارد؟
با توجه بهکارم همیشه برایم سوال بوده؛ زمانی که شورای صنفی نمایش قرارداد سرگروهی فیلم، تعداد و مکان سینماها و حتی تعداد سانسها را مشخص میکند پس کارِ پخش کننده در این میان چیست؟
مسلم است که هنگاهی به فیلمی این مقدار سانس اختصاص داده میشود و هر سینمایی را سر بزنی، برای نمایش این فیلم را روی پرده دارد، در عرض کمتر از سه ماه به فروش ١۵٠ میلیاردی دست پیدا میکند!
پُر واضح است که عدهای دوست دارند، این فیلم دیده شود و به فروش قابل توجهی دست پیدا کند.
سرتان را درد نیاورم، از سینما استقلال به سمت مترو میدان ولیعصر روانه شدم و دوباره چشمم بهدست فروشها افتاد. با خودم گفتم دمتان گرم که بدون پشتوانه کسب درآمد میکنید و از کسی توقعِ کمک ندارید....
علی کلانتری
همیشه نسبت بهدستفروشان حسِ قرابت خاصی داشتم و تا آنجایی که پولِ داخل کارتم اجازه بدهد سعی میکنم که حتی در حد بسیار کم، چیزی را از آنها خریداری کنم.
شاید نظر شما نباشد ولی بنده اعتقاد دارم که دست فروش جماعت نانی که سر سفره زن و بچه اش میبرد حلال است و چون پشتوانهای ندارد سعی میکند با ارائه جنس مرغوب و با قیمت مناسب، همچنین با رویی گشاده، مشتری را جذب و او را مجاب به خریدهای بعدی بکند. اگر توجه کرده باشید معمولا دست فروشها سعی میکنند جای بساطشان را تغییر ندهند و دائما در یک جای مشخص بساط بگسترانند.
در گیرودار این افکار چشمم به سینما آفریقا افتاد، سینمایی که یکی از سینماهای قدیمی پایتخت محسوب میشود. از دور نگاهم به جدول سانسهای اکران افتاد و تکرارِ یک اسم مرا مجبور به جلوتر رفتن کرد. کنجکاو شدم رفتم تا نگاهی بیندازم. جدول اکران را دیدم تازه دو هزاریام افتاد که چرا این جدول توجه مرا به خود جلب کرده، کلا شش سانس به اکران دو فیلم اختصاص داده شده بود که از این شش سانس، پنج سانس متعلق به «فسیل» بود. زیر لب گفتم خوب چه کاری بود همان یک سانس را هم که به «دسته دختران» دادید را لغو و «فسیل» را جایگزین میکردید. به این ترتیب حتی جدول اکران هم شکیلتر میشد. در این افکار بودم و داشتم میان فروش میلیاردی این فیلم و جدول اکران سینما آفریقا رابطهای پیدا میکردم که چند متر جلوتر به سینما آزادی رسیدم. نرسیده به میدان ولیعصر و یکی از پرتردد ترین نقاط پایتخت، کنجکاویم گُل کرد و رفتم جلو که جدول اکرانِ این سینما را هم نگاهی بیندازم، هفت سانس و از این هفت برنامه پخش، شش تای آن متعلق به فیلم «فسیل» بود و تنها یک سانس برای فیلم دسته دختران، درست مانند سینما آفریقا.
از آنجایی که ژانرِ کمدی پسند نیستم تا بحال برای دیدن این فیلمِ موردبحث به سینما نرفتهام و قطعا نمیتوانم آن را قضاوت کنم ولی هرچقدر که به قول قدیمیها دودو تا چهارتا میکنم نمیتوانم به فرمول خاصی برای تعداد سانسهای فیلم مذکور برسم.
فیلم هرچقدر هم که از لحاظ سینمایی و بصری کارِ فاخری باشد، که بههیچوجه ندیده کارِ کریم امینی را زیر سوال نمیبریم، چرا باید تا این حد به آن بها داده شود که تمام سانس سینماهای خوب و در دسترس را قبضه کند و جایی برای اکرانِ دیگر فیلمها نگذارد؟
با توجه بهکارم همیشه برایم سوال بوده؛ زمانی که شورای صنفی نمایش قرارداد سرگروهی فیلم، تعداد و مکان سینماها و حتی تعداد سانسها را مشخص میکند پس کارِ پخش کننده در این میان چیست؟
مسلم است که هنگاهی به فیلمی این مقدار سانس اختصاص داده میشود و هر سینمایی را سر بزنی، برای نمایش این فیلم را روی پرده دارد، در عرض کمتر از سه ماه به فروش ١۵٠ میلیاردی دست پیدا میکند!
پُر واضح است که عدهای دوست دارند، این فیلم دیده شود و به فروش قابل توجهی دست پیدا کند.
سرتان را درد نیاورم، از سینما استقلال به سمت مترو میدان ولیعصر روانه شدم و دوباره چشمم بهدست فروشها افتاد. با خودم گفتم دمتان گرم که بدون پشتوانه کسب درآمد میکنید و از کسی توقعِ کمک ندارید....
علی کلانتری