در سی و هشتمین سالگرد استعفای بازرگان و دولتش قرار گرفتیم، استعفایی که در ابتدای انقلاب اسلامی شوک عظیمی محسوب و کشور را میتوانست با فجایعی روبهرو کند، اما با وجود نقدهایی که دولت بازرگان به رویه انقلابیها داشت و زاویهای که با نیروهای انقلابی و مردمی پیدا کرده بود میتوان بازرگان و تیمش را از زاویه دیگری هم مشاهده کرد و آنها را مورد بررسی قرار داد، زاویهای که باعث میشود بازرگان را فردی خاکستری دیده و به جز اشتباهات فاحش رفتارهای پخته او را نیز بررسی کرده و منطقی تفسیرش کنیم. کسی را که با وجود اشتباهات فاحشی که انجام داد که شاید در مقاطعی غیر قابل بخشش باشد اما به واقع میتوان گفت که هیچوقت دشمن انقلاب نشد هر چند که تفکراتش میتوانست به انقلاب صدمه بزند. اما بازرگان بعد از کنارهگیری از پست اجرایی، در اولین انتخابات مجلس نامزد نمایندگی شد و به نمایندگی از مردم تهران در قالب فراکسیون اقلیت به مجلس راه یافت.
نظر امام خمینی درباره انتخاب اشتباه دولت موقت
امام خمینی شخصاً نظر مثبتی بر نخستوزیری بازرگان نداشتهاند. با این حال امام خمینی خود را مبرای از مسئولیت این اشتباه نمیدانستند. ایشان در سخنرانی ۲۹/۵/۱۳۵۹ به تشریح این اشتباه پرداختند و علت آن را نداشتن تجربه دانستند که علت اساسی آن بود که «ما دو دسته بودیم یک دستهمان از مدرسه آمده بودیم و یک دستهمان از خارج آمده بودیم. نه ما (مدرسهایها) تجربه انقلابی داشتیم و نه آنها (خارجنشینها) روح انقلابی را» به این جهت «دولت موقت را قرار دادیم و خطا کردیم. از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد تا بتواند مملکت را اداره کند» انتخاب میکردیم. امام خمینی درعینحال به ناچاری و عدم آشنایی نیروهای انقلاب نیز در این انتخاب اشاره کردند و فرمودند: «منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را که بتوانیم، آشنا نبودیم (به دلیل تبعید ۱۵ ساله از ایران) تا بتوانیم انتخاب کنیم. انتخاب کردیم و خطا شد.»
امام خمینی در این سخنرانی مسئولیت این اشتباه را پذیرفتند و فرمودند: «ما یا مقصریم یا قاصر و در هر دو جهت آن درپیشگاه ملت جواب باید بدهیم و۱۰ سال پس از پیروزی انقلاب میفرماید همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمهی کشور به گروهی که عقیده خاص و واقعی به اسلام ناب نداشته بودند اشتباهی بود که تلخی آثار آن از میان امام در قضیه منتظری میگوید والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. والله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. والله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.»
اشتباه محاسباتی و عقیدهای بازرگان
در شرایطی که منافقین دچار بحران روانی و شکست بزرگ اجتماعی و تبلیغی شده بود و عملاً در بن بست گرفتار آمده بود، موضع گیری نا به هنگام و غیرمنتظره مهدی بازرگان در مورد سازمان که موجب برانگیختن واکنشها و بازتابهای سیاسی و تبلیغی شد، بسیار عجیب و سؤال برانگیز بود. در حالی که فضای اجتماعی بعد از ۳۰ خرداد و به ویژه درپی شهادت مظلومانه شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور، به شدت علیه بازرگان و نهضت آزادی بود و افکار عمومی آنان را به نوعی شرکای سیاسی و سهیم در جرایم سازمان میشناختند، انتظار میرفت که از سوی شخص بازرگان، سخن یا اقدام تحریکآمیز جدیدی بروز نیابد.
او نسبت به اعدام منافقین اعتراض کرد. وی دستگیرشدگان یا کشتهشدگان عضو سازمان را "نونهالانی توصیف کرد که جگرگوشگان و پرورشیافتگان امید این مملکت بودهاند، عاشقوار و یا دیوانهوار، فداکار یا گناهکار در طاس لغزندهای افتادهاند." وی ضمن رد اتهام این که محاربان علیه نظام آمریکاییاند، اعضا و هواداران سازمان را "جوانان جانباز" خواند که نمیتوان آنها را "مزدور" دانست!
در بهار سال ۶۳، مهندس بازرگان اقدام به چاپ کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» نمود. کتابی که در آن مواضع ایران در جنگ را زیر سؤال برده بود. با این حال، اعضای این گروه به همین امر بسنده نکردند و با مصاحبه با رسانههای غربی و ضد انقلاب سعی کردند تا خط ایجاد شبهه در جنگ را از طریق این رسانهها در جامعه القا کنند. برای همین، در سال ۶۳ و ۶۴، شاهد تیتر شدن مصاحبههای اعضای نهضت آزادی علیه دفاعمقدس در رسانههای ضد انقلاب و بیگانه هستیم.
او تا پایان عمر خود در تمام دورههای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام کرد اما پس از دوره اول مجلس همواره از سوی حاکمیت رد صلاحیت میشد
بازرگان در دو سه سال آخر عمر خویش در بخشی از افکار گذشته خود در باب اثبات پیوند نزدیک دین و «ایدئولوژی»، تجدید نظر کرد و به این باور رسید که «ادیان توحیدی الهام شده از طرف خالق عزیز حکیم، قطعاً نظر و اثر در شئون دنیایی و انسانی دارند ولی از یک افق دیگر و برای منظوری غیر از جوابگویی و حل مسائل و مشکلات دنیایی انسانها آمده اند». «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا» دربرگیرنده دیدگاههای اخیر اوست. از تأمل در دلایلی که وی برای تبیین نگرش جدید خود اقامه میکند، میتوان دریافت که تلخکامی وی از تجربه نافرجام دولت موقت و نظر انتقادی شدید وی نسبت به جانشینان خود در جمهوری اسلامی در این تجدیدنظر بی تأثیر نبوده است.
مهدی بازرگان در ۳۰ دیماه ۱۳۷۳ خورشیدی در ضمن سفر درمانی، در ژنو درگذشت و بعد از انتقال پیکر او به تهران و تشییع از مقابل حسینیه ارشاد، در قم دفن شد. بنا به وصیت بازرگان، پیکرش در مقبره بیات در نزدیکی آرامگاه فاطمه معصومه و در کنار والدین و برخی از اقوامش به خاک سپرده شد.
پتانسیلهای دولت موقت
دولت موقت میتوانست با تکیه بر اصول آکادمیک و در کنار برخورداری از حمایت مراجع دین و سیاستی دینی را ترکیب کرده و محصولی متناسب با خواست انقلابیون و عموم جامعه ارائه داده و دولتی ماندگار را که هم از حمایت مردمی و هم از حمایت رهبری برخوردار است رقم بزند اما این دولت با تفکرات لیبرالی خود و اعتماد تکراری مصدقوار به غرب راهش را از مردم و انقلابیهایی که به جای منافع مادی دنبال منافع ارزشی بودند جدا کرد و در تاریخ به عنوان دولتی ضعیف و ناکارآمد که خواست مردم را نشناخت ماندنی شد.
دست خط امام برای قبول استعفا
اما نگاهی به پیام امام در پذیرش استعفای بازرگان حاوی نکاتی است که نمیتوان از آنها به سادگی گذشت. مهندس بازرگان در تاریخ چهاردهم آبانماه سال ۵۸ از مقام نخستوزیری دولت موقت استعفا و امام نیز فردای آن روز طی حکمی با این استعفا موافقت کردند.
چند ماهی از تشکیل دولت موقت میگذشت که بنا به دلایلی که طرح آن در این مقال نمیگنجد، مهندس مهدی بازرگان که بعد از تشکیل شورای انقلاب و به پیشنهاد این شورا به نخستوزیری رسیده بود، از ادامه فعالیت در این پست استعفا کرد و امام نیز با این امر موافقت کرده و اداره امور کشور را به شورای انقلاب سپردند. متن این حکم به شرح زیر است:
«بسماللَّه الرحمن الرحیم
چون جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان، با ذکر دلایلى براى معذور بودن از ادامه خدمت، در تاریخ ۱۴/۸/۵۸ از مقام نخستوزیرى استعفا نمودند، ضمن قدردانى از زحمات و خدمات طاقتفرساى ایشان در دوره انتقال، و با اعتماد به دیانت و امانت و حسن نیت مشارٌ الیه، استعفا را قبول نمودم. شوراى انقلاب را مأمور نمودم براى رسیدگى و اداره امور کشور در حال انتقال. و نیز شورا در اجراى امور زیر بدون مجال، مأموریت دارد:
۱- تهیه مقدمات همه پرسى قانون اساسى
۲- تهیه مقدمات انتخابات مجلس شوراى ملى
۳- تهیه مقدمات تعیین رئیسجمهور
لازم به ذکر است که با اتکال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظیم الشأن، باید امور محوله را، خصوصاً آنچه مربوط است به پاکسازى دستگاههاى ادارى و رفاه حال طبقات مستضعف بیخانمان، به طور انقلابى و قاطع عمل نمایند.
روحاللَّه الموسوی الخمینى ۱۵/۸/۵۸» (صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۵۰۰)
همین نامه نشان میدهد که بازرگان را نمیتوان یک شخصیت سیاه صرف دانست و باید دنبال نقاط مثبت دولت موقت و شخص بازرگان با وجود داشتن اشتباهات و خطاهای استراتژیک هم بود. دولت موقت جاسوس و خودباخته و ضد انقلابی و لیبرال داشت اما با همه اینها بازرگان نکالت مثبتی را هم در پرونده خود داراست.
چرا بازرگان نقاط مثبت دارد؟
میگوییم بازرگان نقاط مثبت دارد چون امام خمینی تا سال ۱۳۶۰ با بازرگان در ارتباط بودند و حتی از اقدامات زمان دولت موقت تعریف میکردند. حتی پیام تسلیتی را برای درگذشت برادر بازرگان ارسال کردند. حضرت امام خمینی در سخنرانی در جمع کارکنان مجله سروش در ۱۹ دی ۱۳۵۹ اینطور فرمودند: «در همان اوایل امر که آقای بازرگان نخستوزیر بوده، در همان اوایل امر به آقایان گفتم که آقا شماها مسائلی که انجام میدهید در رادیو و تلویزیون اعلام کنید که ما این کار را کردیم، آن کار را کردیم. نگذارید آنها بگویند که این کاری نکرده، آن کار نکرده، هیچ کاری نکرده. کارِ نکردهها البته زیاد است. اما یک مملکتی که لا اقل بیش از پنجاه سال به انحراف شدید کشیده شده، از اوّل بوده اما در این پنجاه سال مُتعمّد بودند به اینکه این را منحرف کنند و ما را از همه طرف وابسته کنند و همه چیز ما را از بین ببرند. دانشگاهمان را از بین ببرند. چی ببرند. چه ببرند. اینها تصور این را نمیکنند که یک همچو چیزی در دو سال، این قدر که شده است اعجاز کرده است. فکر این را نمیکنند که این کار همچو شده است که تویی که حالا قلمت را دست گرفتی و برای همه داری مینویسی، آزادی. برای همه ارگانها داری انتقاد میکنی تو آزادی. شما در سه سال پیش از این میتوانستی قلم را دستت بگیری یک کلمه راجع به یکی از این ارگانها صحبت بکنی؟ قلمت را میشکستند، پدر خودت را هم در میآوردند! شما قدر این آزادی را نمیدانی. منتها آزادی الآن جوری شده است که مَلْعَبه «۵» پیش بعضی اشخاص شده و هر چی دلشان میخواهد باید بنویسند. و هر چی دلشان میخواهد باید بگویند. در هر صورت، وظیفه داریم ما، یک وظیفه اسلامی، یک وظیفه انسانی داریم که آن چیزهایی که در این جمهوری شده است بگوییم و برسانیم به مردم. انتقاد هم داریم البته که کوتاهی شده است، آنها هم باید نوشته بشود. نمیگوییم آن را ننویسند، آن را هم بنویسند، اما انتقاد، غیر غرضوَرزی است.»
یا در روز بعد از استعفای بازرگان اینطور فرمودند: «به ما اطلاع دادند که زمزمه است در تبریز و در تهران و در بعضی جاهای دیگر که یک تظاهراتی بکنند برای پشتیبانی از آقای مهندس بازرگان. خوب همین قضیه را آنها خواستند - حالا نمیدانم موفق بشوند یا نه. خواستند که یک همچو چیزی درست بکنند، بعد کم کم این را بکشانندش به یک جایی که مثلًا سفارت عراق هست بریزند بشکنند. سفارت - فرض کنید که - افغانستان هست، بریزند بشکنند که مملکت ایران را مواجه کنند با همه ممالک. آن شیاطین یک همچو نقشههایی دارند. جوانهای ما باید بیدار بشوند که تحت تاثیر اینها واقع نشوند. اینها که میگویند تظاهر بکنید. مگر آقای بازرگان با شورای انقلاب مخالفتی دارند؟ اینها همه یک باب است. منتها آقای بازرگان یک قدری خسته شده بودند. یک قدری - عرض کنم - عذرهایی داشتند و گفتند که حالا من کنار باشم. لکن نه این است که حالا ایشان که کنار هست، دیگر آقای بازرگان دخالتی در امور ندارد. ایشان یکی از آن اشخاصی است که مورد احترام همه است. خیال نکنند که یک بیاحترامی به ایشان شده است. نخیر، مورد احترام است.»
درسها و عبرتها
آنچه میتوان از موضع شخصیتهای انقلابی گفت، انتقاد از «غیرواقعبینانه» بودن تز بازرگان و دولت اوست. آنها بههیچوجه قبول نمیکردند که ارزشهای ضدآمریکایی انقلاب از مارکسیسم آمده باشد.
رویکرد غیرواقعبینانهی دولت موقت، البته مبتنی بر یک هراس مفرط بود؛ سلیقهی سیاسی بازرگان و همفکرانش، «این بود که میگفتند «با قدرت بزرگی مثل آمریکا نمیشود جنگید، بیخود معطّلید»! خیلی هم دوست نداشتند «مرگ بر آمریکا» گفته بشود؛ میگفتند «حالا چه اصراری دارید که بیخود خودتان را با یک چنین غول عظیم جنگی و صنعتی به جنگ میاندازید؛ وابسته هم نشوید، تسلیم هم نشوید، نوکر هم نباشید، مزدور هم -مثل شاه- نباشید؛ امّا جنگ هم نکنید»؛ این تصوّری بود که دولت موقّت داشت؛ خب این حالت را آمریکاییها خیلی میپسندیدند؛ این همان حالتِ نرمش است. مقدمهی سازش، نرمش است. اگر آن حالت قهر نباشد، حالت سازشناپذیریِ مطلق نباشد، خشونت انقلابی در مقابل دشمن نباشد، سازش تدریجاً متصوّر و ممکن خواهد شد.»
تجلیات رویکرد دولت موقت در سالهای بعد هم در برنامهی سیاسی برخی گروهها و جناحها تکرار شد. افرادی پس از دشمنی با رویکرد نهضت آزادی در سالهای ابتدایی انقلاب، ناگهان به همان رویکردی که سالها در انتقاد آن مینوشتند و شعار سر میدادند روی آوردند و همان مدعیات را تکرار کردند. اما با همه اینها میتوان نوشت بازرگان هر چه بود با همه خطاها و مشکلات و تبعات انتخابهایش خودش بود، یعنی سوءنیتی در اقداماتش نداشت و برای ماندن در صندلی دورویی نکرد و صادقانه خدمت کرد، هر چند که قدرت تمیز صحیحی در انتخاب مسیر خدمت را کمتر داشت و با نیت خوب گاهی بر خلاف منافع عمومی و خواست عموم جامعه حرکت کرد اما صداقت او و صندلیطلب نبودنش و منافقانه رفتار نکردن و اپوزوسیون نشدن و قصد براندازی نظام را نداشتن را میتوان به وضوح در رفتارش حتی در حرکتهایی که گاها در تعارض با ارزشهای جامعه است مشاهده کرد.
تفسیر زندگی فراجناحی
مهندس مهدی بازرگان فردی ساده، صادق، تلاشگر در جهت خدمت به مردم و کشور و همچنین فردی بود که ولایت فقیهی امام خمینی را پذیرفته بود اما همه این ویژگیهای مثبت و انتقادهایی که پیش از این مطرح شده است زوایای مختلف زندگی او را به نمایش میگذارد و ویژگیهای شخصی او تلقی میشود و نمیتوان این خوبیها و بدیها را به دید سیاسی و جناحی او نیز پیوند زد.
بازرگان را نمیتوان به عنوان فردی که نماد نهضت ملی است و میتواند این نهضت را تعریف کند، دید. همچنین که نمیتوان علی رغم اعتقادی که او به لیبرال و مادیگرایی و نفع اقتصادی دارد اینطور تلقی کرد که لیبرالها همه صاحب همین ویژگیها هستند.
بر همین اساس است که باید بازرگان را فراجناحی و بدون دیدگاه سیاسی قضاوت کرد و او را نماد یک فرد حقیقی دید. برای همین علیرغم اینکه میپذیریم عضو نهضت آزادی بوده و دیدگاه لیبرالی دارد این را هم درباره او میپذیریم که شخصیتی حقیقی دارد و عضویت او در جناحها و مکاتب مختلف مانع از ابراز تفکرات شخصی نمیشود. به طور اخص اینطور میتوان از بازرگان یاد کرد که او فردی حقیقی و خیرخواه اما با دیدگاه آکادمیک بدون تجربه و سادهاندیش است که تا به امروز سندی دال بر جاسوسی و نفوذی و ضد انقلاب بودن و تفکرات خرابکارانه از او یافت نشده و گمان هم نمیرود که چنین اسنادی وجود داشته باشد. اما نمیتوان تصمیمات اشتباه و رفتارهای او را در نقاط عطف جامعه نادیده گرفت. رفتارهایی که گاه به بدنه جامعه انقلاب میتوانست آسیب بزند هر چند که سوء نیت او علیرغم کشف جاسوسهایی در دولتش نیز نمیتواند اثبات شود.
در نهایت میتوان بازرگان را اینطور تفسیر کرد که او هر چه بود و هر چه کرد با اعتقاد به پیشرفت کشور انجام داد و اشتباه استراتژیکش این بود که قدر حمایت امام خمینی و پشتوانه مردم انقلابی را ندانست. اما او هیچگاه تظاهر به آن چیزی که نیست نکرد این خود میتواند الگویی باشد برای مردان سیاست امروز که برای صندلی و منصب گاه سخنانی را بیان میکنند که حقیقت ندارد.
امروز گاها شاهدیم که عدهای خود را معدنزاده و کارگرزاده معرفی میکنند اما در خانههای چند صد میلیونی و میلیاردی گذران زندگی کرده و پاسخگوی جامعه درباره اینکه «از کجا آوردهای» نمیشوند. امروز در جامعه هر چند اندک اما افرادی وجود دارند که مانند بازرگان صریح و رک نمیگویند که نظرشان چیست و تلاش میکنند که سخنان لیبرالی خود را در چارچوب دین و شریعت بزک کرده و به خورد جامعه دهند تا مردم را برای به دست آوردن کرسیای بفریبند. بر همین اساس است که باید بازرگان را مایه درسها و عبرتها و در برخی موارد الگوی مردان سیاسی معرفی کرد.
نویسنده: مائده شیرپور