این روزها به نظر میرسد که خط خزندهای به آرامی در حال حرکت به سوی حساسیتزدایی از اسرائیل است و این امر را با انتقاد از حرکت قهرمانانه مدافعین حرم پی میگیرد.
همه، روزهایی که برجام امضا شد را به یاد دارند در آن زمان کارشناسان بینالملل تحلیل میکردند که تئوریسینهای سیاسی امریکا سیاست مهار ایران را در پیش گرفته و قصد دارد تا سیاست منطقهای ایران بعد از برجام را تغییر دهد، انتظاری که دور از واقعیت بود.
سیاست تغییر حوزههای سیاست خارجی ایران در منطقه، خروج ایران از همراهی با محور مقاومت و دشمنی با اسرائیل موضوعی بود که دولتمردان امریکایی از مدتها پیش دنبال میکردند و بارها در مجامع بینالمللی ایران را به دلیل سیاست منطقهایاش مورد انتقاد قرار داده بود اما به نظر میرسد که اتاق فکر آنها تصمیمی دیگر گرفته و آن قبحزدایی از رابطه رژیم صهیونیستی در افکار عمومی است.
اوباما رئیس جمهور سابق امریکا نیز در مصاحبه با وبسایت «میک» به این موضوع اشاره کرد و گفت: «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزبالله و کارهایی از این دست، از ایران در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده میسازد.»
اینطور بود که بعد از برجام آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، مدعی شد عادیسازی روابط با ایران در گروی به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی تهران است و تا زمانی که تهران موجودیت اسرائیل را به رسمیت نشناسد، روابط کامل و عادی با ایران میسر نخواهد بود.
در این فرایند حساسیت زدائی اجتماعی دنبال میشود و تلاش میشود تا پذیرش عادیسازی روابط در فضای نخبگانی میسر لزوم آن برای جامعه تبیین شود. در این پروژه عادیسازی با بهرهگیری از کلیدواژه انساندوستی و کمرنگکردن هویت اصلی ماجرای فلسطین یعنی سیطره صهیونیستم بر جهان اسلام، بهطور جدی دنبال میشود و تلاش میشود تا جامعه درخصوص عادیسازی روابط با این رژیم توجیه شود.
همچنین این روش با این شکل پیگیری میشود، اختلاف میان ایران و اسرائیل را موضوعی «سیاسی» و «غیرمردمی» نامیه ونباید ملتها به این دلیل درگیر جنگ و تبعات آن شوند.
طراحی شعار
در همین زمینه در کشورمان در دوره التهابات و فتنه ۸۸ شاهد ابراز شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران از سوی فتنهگران بودیم . در حقیقت این شعار تلاش داشت تا اینگونه القا کند که چرا پول ایران باید در جای دیگری هزینه شود، چرا فرزندان کشور ما باید در جبهه دیگری مجاهدت کنند و شهید شوند؟
آنان با استفاده از ضربالمثل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، حمایتهای کشورمان از محور مقاومت منطقه را تقبیح کردند و تاکید نمود که صرف این همه هزینه برای حمایت از مردم فلسطین کاری عبث و بیهوده است.
همچنین این شعار به دنبال طرح این مسئله بود که مردم ایران نه تنها به دشمنی اسراییل اعتقادی ندارد، بلکه حرکتهای حماس و حزبالله را زیر سؤال میبرند.
در حقیقت این شعار برای نادیده گرفتن فعالیت کشورمان در حوزه دفع خطر و گسترش عمق استراتژیک برای مقابله با خطرات احتمالی بیرون از مرزهای کشورمان در کوچههای فتنه سر داده شد.
با این حال وقوع حوادث تلخ منطقه بهزودی نشان داد که زمانی میتوان از ایران حفظ و حراست کرد که مقابل دشمن درجایی که ریشه دوانده است ایستاد تا هم امنیت ایران را حفظ و هم از آسیبهای جانی و مالی جلوگیری شود ودر این میان توان دشمن نیز تخریب شود.
ادامه پروژه
با این حال این پروژه دشمنان همچنان ادامه دارد بطوری که در حال حاضر بارها از سوی برخی طیفهای جامعه از جمله روشنفکران و نخبگان کشور این سوال مطرح میشود که چرا جمهوری اسلامی ایران وارد عرصه میدانی سوریه و عراق شد و خود را در ورطه این پرونده گرفتار کرد؟ درحالی که به ادعای اینان، ایران میتوانست، خود را از این بحران کنار بکشد.
در همان زمان معاندان به شایعهسازی در این زمینه روی آوردند و موضوع پرداخت حقوق میلیونی به مدافعین حرم را مطرح کردند؛ موضوعی که همان زمان توسط مسئولان مربوطه به آن پاسخ قاطع و روشن داده شد.
تابو شکنی در ادامه طرح
حالا نیز ادامه این سیاست را میتوان دربازی دو فوتبالیست کشورمان در تیم اسرائیل دید، سیاستی که باعث واکنش گسترده در مقامات این رژیم شد و وزارت خارجه اسرائیل به این دو آفرین گفت.
این موضوع در حالی رخ داد که برخی از افراد از اقدام این دو ورزشکار ایرانی که ادامه همان هدف گذشته بود دفاع و حتی وقیحانه به حضور مدافعین حرم در خط مبارزه با دشمن اعتراض کردند.
در این میان این سوال مطرح میشود چگونه مدافع حرمی که به عراق و سوریه میرود تا تکلیف خود را بجا آورد و کشور در سایه امنیت و آرامشی که او و امثال او بپا کردهاند را میتوان با کسی که تن به بازی با تیم رژیمی میدهد که تشنه خون مردم ایران است مقایسه و محکوم کرد.
در حقیقت میتوان گفت عقیدهای که از اقدام این دو فوتبالیست حمایت میکند به دنبال شکستن قبح سنگین و غیر قابل قبول عادیسازی روابط ایران و رژیم اسرائیل است.
به نظر میرسد کسانی که چنین عقیدهای را دنبال میکنند هیچ تعهدی به آرمانهای ملی ندارند و مهر تأیید بر اقدامات رژیمی میزنند که دانشمندان هستهای ما را شهید و امثال آرمیتا و علیرضا و هزاران کودک سوری، لبنانی و فلسطینی را در حسرت پدران خود گذاشتند.
این گروه فراموش کردهاند که دیپلماتهای ایرانی ۳۶ سال است که توسط اسرائیل ربوده شدهاند و بسیاری از تکفیریهایی که امروز مدافعان حرم را در سوریه و عراق به شهادت میرسانند مورد حمایت این رژیم نژاد پرست قرار دارند.
یادمان باشد اگر ورزشکاران ایرانی در کشورمان رشد میکنند و به مدارج بالای ورزشی میرسند در سایه غیرت و جان برکفی همین مدافعین حرم فعالیت میکنند و فراموش نکنیم که کسانی که از شعارهایی چون نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران حمایت میکنند هرگز به این سوال پاسخ ندادهاند که آیا بهتر است که ما در خارج ازمرزهای کشورمان با تروریستها مواجه شویم یا در داخل؟ و آنها چه برنامهای برای مقابله با تهدیدات داعش دارند؟ و چگونه است که درحالی که خاورمیانه در آتش تروریست میسوزد ایران به عنوان جزیره ثبات در این توفان وحشتزا شناخته میشود؟