زانوی غم به بغل گرفته، در حالی که روی یکی از نیمکتهای چوبی بوستان خلوت در محله قدیمی شهر نشسته بود و به دوردستها نگاه میکرد. آرام کنارش نشستم و به او خیره شدم. گاهگاه پلکهایش حرکت میکرد و انگار بدون صدا، حرفهایی زیر لب میزد. 10 دقیقهای گذشت اما هنوز متوجه نشده بود فرد دیگری هم که کنار او نشسته از دوستان قدیمی و دوران دبستان او است که همچنان باهم در ارتباط هستیم اما کمتر از وضعیت داخلی و خانوادگی یکدیگر خبر داریم. بالاخره حوصلهام سر رفت و دست روی زانویش گذاشتم و با صدای بلند پرسیدم: کشتیهایت در کدام اقیانوس غرق شده؟ بیاختیار بهسوی من برگشت، درحالیکه لبخند تلخی تمام چهرهاش را تصرف کرده بود آهی کشید و گفت: «نمیدانم از کجا باید شروع کنم. وقتی کودکی خودم را با امروز فرزندم مقایسه میکنم، سرم سوت میکشد که آیا از خواب اصحاب کهف بیدار شدهام یا واقعیت را لمس میکنم و پدران ما چگونه به تربیتمان اهمیت میدادند که هنوز هم بااینکه مرد کامل شدهایم جرأت نداریم بالای حرف آنها کلامی بگوییم، اما فرزندانمان حتی جواب سلام ما را هم نمیدهند؟!»
روانشناسان معتقدند توجه بیشازحد به خواستههای فرزندان، رعایت نکردن احترام زن و شوهر نسبت به هم کمبود تحصیلات و سواد والدین و رفتار الا ماشاءالله نوظهور تحت عنوان تعلیم و تربیت مدرن است که میتواند زمینهساز فرزند سالاری در خانواده شود. فرزند سالاری پدیدهای نوظهور در جوامع توسعهیافته و یا در حال رشد به شماره میروند که بر آینده فرهنگی و اجتماعی اینگونه جوامع است و پیش از آن، اینگونه گسترده و سابقه نداشت. در بین مردم کشورهای در حال رشد، معمولا پدران و مادران بیسواد یا کمسواد میباشند، اما فرزندان آنها بیشتر در فکر تحصیلات عالیه هستند. درنتیجه با تکیه به دانش بیشترشان، نظرات اولیاء و بزرگتران را در باطن نمیپذیرند و آنها نیز با توجه به معلومات اندکشان، تاب مقاومت در برابر فرزندان تحصیلکرده خویش را از دست میدهند و اینکه اساسا چون فرزندانشان را آگاهتر و زمانشناستر از خود میدانند در برابر تمایلات آنها تسلیم میشوند که نتیجه آن پدیدهای به نام فرزند سالاری است. اینجاست که حفرهای عمیق حدفاصل فرزندان و اولیاء ایجاد میشود تا در مرحله اول پدران و در ادامه همسرانشان به این سراب بیندیشند که چرا فرزندان دیگر آحاد جامعه بهتر از فرزندان آنها هستند؟
توجه بیشازحد به روند زندگی راحت فرزندان نیز پدیدهای نوظهور است که والدین نسبت به برآوردن مطالبات و امیال آنها زیادهروی و افراط میکنند. بیشتر اوقات اینگونه خواستههای غیرمنطقی، بلند پروازانه و فراتر از توانایی و بنیه مالی خانواده و یا حتی بیرون از مرزها و حدود قانونی و دینی است که در پیش گرفتن چنین شیوههایی بهتدریج به فرزند سالاری و تحکم آنها بر والدین ختم خواهد شد و نمیتوان آنها را با دیگر همسالانشان مقایسه نمود و درنتیجه مرغ همسایه را غاز دید زیرا «به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است». یکی از آموزههای بااهمیت دینی اینست که باید درهرحال احترام والدین را پاس داشت و از آزار و اذیت آنها پرهیز کرد و در حدودی که دین میگوید از دستورات و خواستههای آنها پیروی نمود و اگر فضای حاکم بر محیط خانواده از سلامتی دینی و اعتقادی برخوردار نباشد و بیبندوباری و گناه در آن رایج شود قطعا پدیده فرزند سالاری و بیاحترامی به والدین در آن جمع به وجود خواهد آمد که با چنین شرایط ایجادشده والدین تاب مقاومت در برابر رفتار فرزندان خود را از دست خواهند داد و ضعف اخلاقی هم یکی دیگر از دلایل این رفتار است.
نزاعها و مشاجرههای خانوادگی و بیتوجهی زن و شوهر و یا هرکدام بهتنهایی نسبت به مسائل اخلاقی و بیاحترامی آنها به یکدیگر، بهویژه در حضور فرزندان، بهشدت حرمت و شخصیت آن دو را در نظر فرزندان خوار و بیمقدار خواهد کرد که به جایگاه و اعتبار والدین لطمه جدی وارد کرده و دیگر پیرو دستورات والدین نخواهند بود. یکی دیگر از افکار اشتباه بعضی از والدین اینست که با خود میاندیشند برای حفظ موقعیت نزد فرزندان باید طرف دیگر را ازنظر آنان بیندازند و او را تحقیر کنند، غافل از اینکه از چنین فضایی هیچیک سودی نخواهند برد و فقط خود و شریک زندگی خود را بیاعتبار کرده و فرصت سوءاستفاده فرزند بیتجربه را نیز فراهم نمودهاند که ناگزیر طرف مقابل زن یا شوهر بهنوبه خود سعی خواهد کرد از خویشتن واکنش نشان داده و به مقابلهبهمثل بپردازند که این امر یکی از مواردیست تا فرزند برای مشورت از بیگانگان کمک گرفته و بعضیاوقات در دام بعضی فرصتطلبان بیفتد زیرا در خانواده با او را با دیگران مقایسه کردهاند.
فراموش نکنیم فرزندان ما طبیعتا به پدر و مادر خود علاقه ذاتی دارند و توهین هریک به دیگری را برنمیتابند و اینجاست که ممکن است بهمرورزمان کینه اهانت کننده را برای همیشه به دل بگیرند تا در این معامله دو سر باخت علاوه بر فرزندان، اولیاء آنها نیز بازندگان اصلی این قمار باشند.
روانشناسان معتقدند توجه بیشازحد به خواستههای فرزندان، رعایت نکردن احترام زن و شوهر نسبت به هم کمبود تحصیلات و سواد والدین و رفتار الا ماشاءالله نوظهور تحت عنوان تعلیم و تربیت مدرن است که میتواند زمینهساز فرزند سالاری در خانواده شود. فرزند سالاری پدیدهای نوظهور در جوامع توسعهیافته و یا در حال رشد به شماره میروند که بر آینده فرهنگی و اجتماعی اینگونه جوامع است و پیش از آن، اینگونه گسترده و سابقه نداشت. در بین مردم کشورهای در حال رشد، معمولا پدران و مادران بیسواد یا کمسواد میباشند، اما فرزندان آنها بیشتر در فکر تحصیلات عالیه هستند. درنتیجه با تکیه به دانش بیشترشان، نظرات اولیاء و بزرگتران را در باطن نمیپذیرند و آنها نیز با توجه به معلومات اندکشان، تاب مقاومت در برابر فرزندان تحصیلکرده خویش را از دست میدهند و اینکه اساسا چون فرزندانشان را آگاهتر و زمانشناستر از خود میدانند در برابر تمایلات آنها تسلیم میشوند که نتیجه آن پدیدهای به نام فرزند سالاری است. اینجاست که حفرهای عمیق حدفاصل فرزندان و اولیاء ایجاد میشود تا در مرحله اول پدران و در ادامه همسرانشان به این سراب بیندیشند که چرا فرزندان دیگر آحاد جامعه بهتر از فرزندان آنها هستند؟
توجه بیشازحد به روند زندگی راحت فرزندان نیز پدیدهای نوظهور است که والدین نسبت به برآوردن مطالبات و امیال آنها زیادهروی و افراط میکنند. بیشتر اوقات اینگونه خواستههای غیرمنطقی، بلند پروازانه و فراتر از توانایی و بنیه مالی خانواده و یا حتی بیرون از مرزها و حدود قانونی و دینی است که در پیش گرفتن چنین شیوههایی بهتدریج به فرزند سالاری و تحکم آنها بر والدین ختم خواهد شد و نمیتوان آنها را با دیگر همسالانشان مقایسه نمود و درنتیجه مرغ همسایه را غاز دید زیرا «به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است». یکی از آموزههای بااهمیت دینی اینست که باید درهرحال احترام والدین را پاس داشت و از آزار و اذیت آنها پرهیز کرد و در حدودی که دین میگوید از دستورات و خواستههای آنها پیروی نمود و اگر فضای حاکم بر محیط خانواده از سلامتی دینی و اعتقادی برخوردار نباشد و بیبندوباری و گناه در آن رایج شود قطعا پدیده فرزند سالاری و بیاحترامی به والدین در آن جمع به وجود خواهد آمد که با چنین شرایط ایجادشده والدین تاب مقاومت در برابر رفتار فرزندان خود را از دست خواهند داد و ضعف اخلاقی هم یکی دیگر از دلایل این رفتار است.
نزاعها و مشاجرههای خانوادگی و بیتوجهی زن و شوهر و یا هرکدام بهتنهایی نسبت به مسائل اخلاقی و بیاحترامی آنها به یکدیگر، بهویژه در حضور فرزندان، بهشدت حرمت و شخصیت آن دو را در نظر فرزندان خوار و بیمقدار خواهد کرد که به جایگاه و اعتبار والدین لطمه جدی وارد کرده و دیگر پیرو دستورات والدین نخواهند بود. یکی دیگر از افکار اشتباه بعضی از والدین اینست که با خود میاندیشند برای حفظ موقعیت نزد فرزندان باید طرف دیگر را ازنظر آنان بیندازند و او را تحقیر کنند، غافل از اینکه از چنین فضایی هیچیک سودی نخواهند برد و فقط خود و شریک زندگی خود را بیاعتبار کرده و فرصت سوءاستفاده فرزند بیتجربه را نیز فراهم نمودهاند که ناگزیر طرف مقابل زن یا شوهر بهنوبه خود سعی خواهد کرد از خویشتن واکنش نشان داده و به مقابلهبهمثل بپردازند که این امر یکی از مواردیست تا فرزند برای مشورت از بیگانگان کمک گرفته و بعضیاوقات در دام بعضی فرصتطلبان بیفتد زیرا در خانواده با او را با دیگران مقایسه کردهاند.
فراموش نکنیم فرزندان ما طبیعتا به پدر و مادر خود علاقه ذاتی دارند و توهین هریک به دیگری را برنمیتابند و اینجاست که ممکن است بهمرورزمان کینه اهانت کننده را برای همیشه به دل بگیرند تا در این معامله دو سر باخت علاوه بر فرزندان، اولیاء آنها نیز بازندگان اصلی این قمار باشند.
حسن روانشید