جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۱
کد مطلب : 93232
پس از تخريب دولت قبل، نوبت به ساير دستگاه‌هاي قانوني كشور رسيد؟

اتهامات تمام‌نشدني آيت‌ا...

اتهامات تمام‌نشدني آيت‌ا...

افول آقاي هاشمی از همان اواخر دوران ریاست جمهوری‌اش شکل گرفت. در آن سال‌ها، نام هاشمی‌رفسنجانی و انتقاد از وی به تابویی تبدیل شده بود که شکستن آن هزینه‌هاي سنگینی را به دنبال داشت. او مرد اول آن روزها عرصه سیاسی و اقتصادی کشور بود. هر روز که پایان دوران ریاست جمهوری نزدیک‌تر مي‌شد، جایگاهش نیز متزلزل‌تر از گذشته مي‌شد. چپ‌ها او را نماینده اقتصاد لیبرال مي‌دانستند که فاصله طبقاتی وحشتناکی در میان طبقات جامعه ایجاد کرده و در کنار آن خفقان سیاسی را گسترش داده است. چپ‌هايي که اصلاح‌طلب شدند او را نماد خودکامگی نامیدند و چنان کردند که عالیجناب سرخ‌پوش و مسئول افتضاح قتل‌هاي زنجیره‌اي نامش نهادند. نام او نیز در لیست سیاه اتحادیه اروپا در ماجرای ترور در هتل میکونوس قرار گرفت.
از این دوران بود که تغییرات شروع شد. نزدیکی اصلاح‌طلبان و نماینده گفتمان تجدیدنظرطلب در ایران به هاشمی‌رفسنجانی جریانی دو‌سویه بود. دلواپس دیروز و نماینده سرکوب آزادی، صفحه شطرنج بازی سیاسی را عوض کرد. اصلاح‌طلبان در دوران زعامت در مجلس و ریاست جمهوری که حتی اصلاحات واقعی را تاب نیاوردند و قصد داشتند سریع و در آنی، سر نظام (ولایت) را قطع کنند، چنان آب را گل‌آلود کردند که تنها یک بازیگر قهار سیاست مي‌توانست از آن ماهی بگیرد. هاشمی ماهی خود را از این آب گرفت.
به مرور هاشمی‌رفسنجانی نماینده اصلاحات شد. وی نماینده و محور گروهی شد که او را پیش از این بر نمی‌تابیدند. مطالبات اصلاح‌طلبان از کانال هاشمی مي‌گذشت. او پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان را به طرز ناباورانه‌اي به سوی خود جلب کرد و دیگر هاشمی کف مطالبات نبود، سقف مطالبات بود. پدر معنوی اصلاح‌طلبان. در دنیای سیاست نمي‌شود در‌پی سکون سیاست‌ها بود. در ایرانی که تغییرات سیاسی فصلی شده در بر لنگه‌هاي متفاوت مي‌چرخد.
هاشمی‌رفسنجانی در حوادث پس از انتخابات ۸۸، مدافع کسانی شد که ریشه و بن نظام را نشانه رفته بودند. در نامه بدون سلام معروف، نشان داد مي‌تواند تکیه‌گاه محکمی برای اصلاح‌طلبان باشد. در آخرین نماز جمعه خود به عنوان خطیب، وکیل مدافع اخلال‌گران شد و این تریبون را واگذار کرد و رفت. تریبونی که روزگاری هاشمی‌رفسنجانی در آن از نظام و نهادهایش و سیاست‌هایش دفاع مي‌کرد.
تا زمانی که قصد دوباره آمدن کرد، چند سال گذشت و سال ۹۲ بازگشت دوباره وی به بزنگاه‌هاي حساس و پرچالش انتخاباتی شد. آمدن خود را مطالبه عمومی عنوان کرد و گفت برای انجام تکلیف آمده است. اما کهولت سن مانعی بود که نه به شورای نگهبان ربط داشت و نه به قوانین برآمده از دستگاه‌هاي قانون گذار. قانون برای همه بود. با کنار رفتن از عرصه مبارزات انتخاباتی، محمدرضا عارف نیز با دلخوری کناره گرفت تا بر روی حسن روحانی ائتلاف شود. ائتلاف نتیجه داد و روحانی بر تخت نشست. اما سایه سنگین هاشمی بر دولت به وضوح نمایان بوده و هست.
در همین دوران، برای شرکت در آزمون ریاست مجلس خبرگان، شرکت کرد اما نتوانست نظر دیگر خبرگان را جلب کند. از سوی دیگر، پرونده فرزندش، مهدی، به جریان افتاد و محکوم شد و روانه زندان خواهد گشت. هاشمی‌رفسنجانی اما نه اتهامات را قبول داشت و نه حکم را قبول کرد. با اظهاراتی سعی کرد آن را به بازی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی با فرزندش نسبت دهد اما حجم پرونده آنچنان سنگین بود که وکلای زبده وی نیز توان دفاع نداشتند چه برسد که مصلحت نظام بخواهد کاری پیش ببرد. موضوع عفو رهبری را نیز به میان کشید که خود هاشمی گفته نمي‌خواسته از اعتبار رهبری در این جریان استفاده کند چراکه ممکن است مورد سوء‌استفاده بدخواهان قرار گیرد.
پس از این قضایا هاشمی پاپس کشیدنی نیست و مي‌خواهد خود را همچنان خرج کند. او دولت روحانی را دولت خود مي‌داند و به آن و دستاوردهایش افتخار مي‌کند. توافق هسته‌اي را یکی از آرزوهایش مي‌دانسته که برآورده شد. از شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا لذت مي‌برد. به شورای نگهبان و نهادهای امنیتی و قضایی و نظارتی راحت‌تر مي‌تازد. به طور مشخصی بعد از آنکه مهدی هاشمی با حکم محکومیت و زندان روبه رو شد، دلخور است و این دلخوری در صریح‌تر شدن لهجه او خود را به خوبی نشان داده است.

***
بيست و چهارم خرداد همين امسال مصاحبه‌اي با آقاي هاشمي منتشر شد كه شايد مهم‌ترين جمله‌اش كه البته تيتر برخي روزنامه‌ها هم شد، اين بود: «اگر می‌بینید بعضی‌ها که قبلاً با من موافق نبودند و حالا همراه شده‌اند، من عوض نشده‌ام، بلکه آنها عوض شدند.»
اما همين جمله، حتي نقد موافقان و علاقه‌مندان به وي را هم برانگيخت. آنجا كه صادق زيباكلام معتقد بود «به نظر من آقای هاشمی‌رفسنجانی ۵۰ درصد درست می‌گوید. واقع مطلب این است که خیلی از کسانی که قبلا از ایشان انتقاد می‌کردند متوجه شده‌اند که اشتباه می‌کردند و از این بابت آقای هاشمی‌رفسنجانی درست می‌گوید. اما آقای هاشمی‌رفسنجانی هم دچار تغییر و تحول شده و متوجه شده است که دموکراسی و آزادی‌خواهی و حقوق بشر و انتخابات آزاد و حاکمیت قانون مهم است.»
يكي هم نبود كه از همين علاقه‌مندان به آيت‌ا... بپرسد، ايشان قبلا اعتقادي به دموكراسي و حقوق بشر و قانون نداشت.
البته جمله نه چندان واقعي آقاي هاشمي يك معني ديگر هم داشت. اينكه منتقدان و حتي مخالفان ايشان هم به خاطر تغيير، از ايشان فاصله گرفته‌اند و ديگر با ايشان همراه نيستند.
جمله‌اي كه به راحتي مي‌توان از نيمه اول جمله ايشان استنباط كرد.
اما به هرحال چه آقاي هاشمي بخواهد و چه نخواهد، تغييرات بسيار زياد ايشان بر هيچ‌كس پوشيده نيست. اين يك امر طبيعي است كه فردي طي اين سي و اندي سال و حتي قبل آن تغييرات جدي درافكار و اعتقادات خود ملاحظه كند. اما انكار آن چندان هوشمندانه و منطقي نيست.
فقط كافي است آقاي هاشمي براي مصداق‌يابي، سري به كتاب خاطرات خود بزند و مثلا نظرات خود را درخصوص مباحثي چون حجاب، ماهواره، امريكا، جريان مقاومت، نظام اسلامي، نهادهاي انقلابي و... با سخنان امروز خود مقايسه كند.‌ آن‌وقت پي به تناقض و اختلافات ۱۸۰ درجه‌اي خواهد برد.
اما همه اين سطور بهانه‌اي بود براي آنكه به سخنان اخير ايشان اشاره كنيم.
پس از روي كار آمدن دولت آقاي روحاني كه شايد بهترين اتفاق ممكن در طول سال‌هاي اخير براي آقاي هاشمي باشد، خيلي‌ها نقد و تخريب ۸ سال پيش از دولت يازدهم را به جهت كينه و دلخوري ايشان از شخص رئيس ‌دولت قبل بدانند. اتفاقي كه نه از مناظره ۱۳ خرداد ۸۸ كه از انتخابات رياست جمهوري سال ۸۴ شكل گرفت. به هرحال بازنده شدن نام بزرگي چون «آيت‌ا... اكبر هاشمي‌رفسنجاني بهرماني» اتفاق كوچكي نبود. نه گفتن به شخصيتي كه سمت‌هاي گوناگوني در تاريخ انقلاب داشته، قطعا طعم تلخي داشت. پس از آن هم اين دوقطبي ادامه داشته و البته دارد.
اما ظاهرا اختلافات آقاي هاشمي تنها به دولت قبل و شخصيتي چون احمدي‌نژاد خلاصه نمي‌شود. به قول قديمي‌ها «اين قصه سرِ دراز دارد» و آقاي هاشمي از فرصت‌هايي كه براي حرف زدن به دست مي‌آورد، سعي مي‌كند برخي شخصيت‌هاي حقيقي و حقوقي را هم مورد نوازش قرار دهد. به هرحال از هركسي كينه‌اي به دل گرفته است و شايد جايي بهتر از تريبون‌هاي دولتي و غيردولتي براي تسويه حساب پيدا نمي‌كند.
پس از روي كار آمدن دولت روحاني، حالا ظاهرا عرصه براي اتهام‌زني به نهادهاي انقلابي براي آقاي هاشمي فراهم شده است.
آقاي هاشمي كه طي دو سال اخير با خاطرات محرمانه‌اش، حاشيه‌هايي را ايجاد كرده بود، حالا به شيوه‌اي جديد روي آورده است.

قوه‌قضائيه و پرونده جگرگوشه
يكي از نهادهايي كه مي‌توان به آن پرداخت و واكنش آقاي هاشمي را بررسي كرد، قوه قضائيه است. جايي كه از بدِ حادثه حكم به محكوميت آقازاده‌اي داده كه جگرگوشه پدر تلقي مي‌شود. آقازاده‌اي كه جرائم مهمي چون ارتشاء و مسائل امنيتي در پرونده او ثبت شده است.
اما واكنش آقاي هاشمي با پرونده پسرش چه بود؟ آيا در برابر قانون تمكين كرد و دادگاه و راي آن را پذيرفت؟ پاسخ منفي است. هرچند شايد برخي مدعي شوند كه وي اعتراض رسمي نداشته، اما اظهارات آقاي هاشمي مبني بر اينكه «اینها بدون هیچ دلیلی تعداد زیادی اتهام درست کرده بودند» يا تشبيه پسر مجرمش به حضرت يوسف و بي‌گناه زنداني شدن وي، يا آن خاطره ديدار با مهدي و مطرح شدن اينكه «مهدی به من گفت که اینان می‌گویند دو راه داری، یا در چند خط از رهبری تقاضای عفو کن و یا باید این پرونده طولانی و چند هزار صفحه‌ای را ادامه دهی.» همه نشان از آن دارد كه آقاي هاشمي از قوه قضائيه شاكي است و توقع نداشته با پسر وي برخورد قانوني شود. نكته‌اي كه با نص صريح قانون اساسي تناقض آشكار دارد. «تأمین‏ حقوق‏ همه‌جانبه‏ افراد از زن‏ و مرد و ایجاد امنیت‏ قضایی‏ عادلانه‏ برای‏ همه‏ و تساوی‏ عموم‏ در برابر قانون»
كاش در قضيه پرونده آقازاده آقاي هاشمي، رفتار ايشان شبيه همان مرداني بود كه در ابتداي انقلاب و پس از آن، وقتي قانون براي پسرانشان حكم مي‌داد، نه تنها تن مي‌دادند، كه سفارش مي‌كردند كه نام پدر تاثيري در حكم پسر نداشته باشد.

دلگيري از شوراي نگهبان
شايد بتوان تا حدودي به آقاي هاشمي حق داد. حضور دقيقه نودي وي در ثبت‌نام براي انتخابات ۹۲ شايد يك غافلگيري بزرگ بود. او مي‌خواست يك‌بار ديگر خود را به راي مردم بگذارد. اما شوراي نگهبان، به عنوان مرجع قانوني بررسي كانديداها، صلاحيت وي را احراز نكرد.
همين امر هم سبب شد تا آقاي هاشمي در سی‌و دومین اجلاس روسا و مدیران آموزش و پرورش کشور از خجالت شوراي نگهبان هم دربيايد و با اتهام‌زني به اين نهاد قانوني و انقلابي، سيبل جديدي را براي تخريب رونمايي كند.
«مردم ما وقتی همه چیز از طرف دولت، شورای نگهبان و نیروهای امنیتی فشار می‌آورد که از یک انتخاب درست از سوی آنها جلوگیری شود، متحول شدند. در آن زمان مردمی که فکر می‌شد مایوس و ناامید هستند ناگهان در یک لحظه در سراسر کشور یک زلزله‌ای برپا شد و جوانان خواست خود را بدون هزینه نشان دادند و این آنها را ترساند و حداقل تصمیم گرفتند که آن دروغی که می‌خواستند انجام دهند را نکنند.»
اينكه باتوم آيت‌ا... تا پايان عمر ايشان بر سر دولت‌هاي نهم و دهم بخورد، امر عجيبي نيست. اما اين‌بار شوراي نگهبان هم به واسطه همان عدم احراز صلاحيت، بايد متهم به دروغ و تقلب شود!
فشار براي عدم انتخاب درست يعني چه؟ شايد در جمله بعدي معنا شود. او طبق معمول با وام گرفتن از يك جمله رهبري مبني بر حق‌الناس بودن راي مردم مي‌گويد: «این جمله رهبر انقلاب یک نهیبی به برخی مسئولان زد و با اینکه توانستند در یک مرحله راه مردم را سد کنند ولی در مرحله بعد ناباورانه خواسته مردم به نتیجه رسید.»
سد شدن مرحله اول را بايد در عدم صلاحيت آقاي هاشمي معنا كرد.
آن نهاد امنيتي از نظر آقاي هاشمي هم مشخص است. هرچند چون ايشان نامي نبرده، ما هم به آن اشاره نمي‌كنيم.

آيا خبرگان و مجلس هم بي‌نصيب نمي‌مانند
با اين روندي كه آقاي هاشمي در پيش گرفته بايد منتظر ماند تا عنقريب اتهاماتي هم به مجلس خبرگان رهبري و مجلس شوراي اسلامي وارد شود. به هر حال پس از رحلت آيت‌الله مهدي‌كني و راي‌گيري براي انتخابات رياست مجلس خبرگان، آقاي هاشمي از نمايندگان مردم در اين مجلس هم يك جواب محكم و بلند شنيد: «نه»
حالا شايد وقت آن باشد كه برخي‌ها براي اتهام‌زني و تضعيف جايگاه خبرگان ملت وارد عمل شوند. مجلس شوراي اسلامي هم كه سنگر اصلي برخي اعتداليون براي برنامه‌هايشان باشد.
پس خيلي عجيب نيست كه در آينده‌اي نزديك شاهد موج بعدي حملات به اين دو نهاد قانوني باشيم.

خطر بزرگي كه...
اين مهم نيست كه آقاي هاشمي تصور مي‌كند، عوض نشده است. مهم قضاوت همان «مردم»ي است كه اين روزها براي آقاي هاشمي از هر زمان ديگري مهم‌تر شده‌اند!
آقاي هاشمي پس از دولت اعتدال با اعتماد به نفس بيشتري در صحنه سياست گام برمي‌دارد. كسي كه به نقل از فرزندش دوست داشت همه مناصب سياسي را كنار بگذارد، حالا براي حضور در انتخابات خبرگان اعلام آمادگي كرده است.
هاشمی مي‌داند با جایگاهی که در میان پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان و حامیان دولت کسب کرده است به مجلس خبرگان بار دیگر راه خواهد یافت. او سید‌حسن خمینی را نیز فراخوانده تا بیاید. شاید بتواند صدای‌شان را بلندتر کنند در مجلسی که او خود را تنهاتر از گذشته احساس مي‌کند مي‌خواهد تعیین کننده‌تر شود. مجلسی که وظیفه انتخاب رهبری و نظارت بر وی را برعهده دارد. مجلسی که در سال‌هاي گذشته تقویت‌کننده نهاد ولایت فقیه در ایران بود. و اگر نقشه اصلاح‌طلبان برای مجلس خبرگان بگیرد، شاید اینگونه نباشد. تابوی مذاکره با آمریکا شکست، حال تابوهای داخلی در دستور کارند که اگر روزگاری در خیابان‌هاي پر آشوب و فتنه مي‌شکست، در دالان خبرگان از گلوی برخی تابو‌شکنی شود. شاید اگر موقعیت را مناسب بدانند.
میراث هاشمی‌رفسنجانی در نظام جمهوری اسلامی با این گفتارها و کنش‌هاي کنونی چه نامی را مي‌تواند یدک بکشد. کسی که از بانیان این نظام بود و به نیکی آگاه است که نهادهایش قوام‌بخش آنند، با سخنانی که بر زبان راند، ریشه آنها هدف قرار خواهد گرفت. در تاریخ معاصر ایران، هاشمی‌رفسنجانی یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌هاي سیاسی بوده است. چه در دوران ظهور انقلاب، چه در دوران تثبیت نظام موثر بود. در حین اداره مجلس شورای اسلامی، جنگ را با دستور امام خمینی‌(ره) اداره کرد و ۸ سال رئیس‌جمهورش شد. در همان حال که سردار سازندگی و امیرکبیرش خواندن، عنوان سرخ‌پوش را از اصلاح‌طلبان دریافت کرد. اما هیچ‌گاه با وجود حرف‌هاي سنگین و گزنده‌اش، از سوی نظام طرد نشد. به نیکی یاد شدن در تاریخ، هنر مردان بزرگ و آرزویي است که در دنیای سیاست به سختی مي‌شود به آن دست یافت!

ايمان شريعتي

https://siasatrooz.ir/vdcirra3.t1app2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی

احمد
.... از اول هم نفوذی بود برای به انحراف کشاندن انقلاب توسط استکبار .
شیردل
اتفاقا آقای هاشمی راست میگویند،ایشان عوض نشده اند،بلکه چهره واقعیشان را از سال 88 به بعد روکرده اند.از اول همین بوده اندولی مردم این را نمی دانستند.
اوکی