پنجشنبه سوم خرداد ماه همانگونه که فیلمنت به مخاطبانش قول داده بود و حتی برای ترغیب بینندگان، اقدام به نصب بیلبوردهایی بزرگ در سطح شهر تهران کرده بود، قسمت اول «در انتهای شب» به کارگردانی «آیدا پناهنده» و بازی دو کاراکتر اصلی آن «یعنی پارسا پیروزفر» و «هدی زینالعابدین» را در این پلتفرم منتشر کرد.
حضور دو کاراکتر اصلی این سریال که بهتازگی با دو سریال پرطرفدار در شبکه نمایش خانگی خوش درخشیده بودند، نویدِ سریالی استخواندار و خوب را میداد. از آن جایی که پارسا پیروزفر در سریال یاغی ساخته «محمد کارت» و هدی زینالعابدین در سریال رهایم کن ساخته «شهرام شاهحسینی» حضور موفقی داشتند، انتخاب این دو، برای ساخت سریالی جدید نشان از ذکاوت آیدا پناهنده در انتخاب بازیگران بود.
با نگاهی اجمالی تنها به تیزر این سریال انتظار میرفت که باید شاهد اثری دراماتیک در ژانر درام باشیم و تقریباً با انتشار قسمت اول آن گواه این گمانهزنی آشکار شد.
آیدا پناهنده که تجربه ساخت سینماییهای بلندی همچون «ناهید»، «اسرافیل» و «تیتی» را دارد این بار به مانند بسیاری از کارگردانهای نام آشنا سعی کرده با حضور در شبکه نمایش خانگی و ساخت سریال بخت خود را برای موفقیت در این عرصه آزمایش کند.
انتخاب سوژهای آشنا برای اکثر مردم پایتختنشین و شرایط نامطلوب اقتصادی باعث شده که محتوای سریال بیش از آنچه که فکر میشد در فضای مجازی دست به دست بچرخد.
در حالی که این روزها بازار مسکن و اجاره و خرید آن به شدت نابسامان است و اکثریت قریب به اتفاق مردم در تهران و دیگر کلانشهرها، مسکن را معضل اولیه زندگی خود میدانند، انتخاب سوژهای تحت عنوان مهاجرت از شهر تهران به حومه، بسیار خوب توانسته ارتباط خود را با مخاطب برقرار کند و به نوعی مخاطب به راحتی میتواند با قصه و همچنین با کاراکترهایی که با مهاجرت به شهرکی در اطراف تهران دچار چالشهایی جدی شدهاند، ارتباط برقرار کند.
رؤیای خانهدارشدن باعث شده که آیدا پناهنده که سه فیلم قبلی خود را لوکیشن محور کلید زده بود و همگی در شمال کشور فیلمبرداری شده بود، شهر جدید پردیس تهران را برای لوکیشن سریال خود انتخاب کند. شهرکی که در این سالهای اخیر بسیاری از مردم برای خانهدار شدن مجبورند با وامهای بانکی فراوان و خط کشیدن روی بسیاری از خرجکردهای ماهیانه به آن پناه ببرند و خانهای کوچک آنهم در نزدیکی کوههای شرق تهران بخرند یا اجاره کنند.
انتخاب و پرداخت سوژه در قسمت اول بسیار دلچسب بود. در انتهای شب در حالی که از سختیهای زندگی روایت میکند، شیرینی خاصی دارد. درست مانند تیتی که در عین تراژیک بودن حس لطافت و سر زندگی را به مخاطب القاء میکند.
باید توجه داشته باشیم که بنمایه داستان در انتهای شب نو نیست ولی پرداخت آن جدید است. جریان دستگیری پارسا پیروزفر و اشتباه آن در سوار شدن به اتوبوس از آن دست سکانسهایی بود که در عین سادگی به نقطه عطف قسمت اول و یا شاید کل داستان سریال تبدیل شد.
فوران درونی و بیرونی کاراکتر پارسا پیروزفر و اعلام انزجار از وضعیت موجود و در نهایت استیصال وی از ادامه زندگی در شرایطی که دارای مسکن است؛ ولی برای تهیه مایحتاج زندگی حق ندارد که از تاکسی بین شهری استفاده کند، نقطه عطفی است که قطعاً آیدا پناهنده در ادامه با پروبال دادن به آن میتواند مسیر سریال را در جهت چیزی که در سر میپروراند، نزدیک کند.
یکی از نقاط قوتی که باعث شد سریال جدید آیدا پناهنده با مخاطب ارتباط بگیرد، بازی خوب بازیگران بود. هدی زینالعابدین که بارها در کاراکترهای متفاوت ثابت کرده که میتواند بازیگر خلاق و مرجعی باشد، این بار هم با توجه به نقش و مسیر فیلمنامه به خوبی توانسته از پس نقش بربیاید و در سکانسهای حساس به نحوی حضور پیدا کند که در ادامه با تکرار آن موقعیتها، به تکرار دچار نشود.
پارسا پیروزفر که سابقه و ید طولایی در بازیگری دارد و اخیراً هم با بازی در سریال یاغی توانسته بود خاطره خوش حضورش در سینمای دهه هفتاد را بار دیگر برای طرفدارانش زنده کند، اینبار با کاراکتری متفاوت از آنچه که همیشه از آن دیدیم مقابل دوربین پناهنده ظاهر شده است. کاراکتری از دنیا بریده و خسته که برای ادامه زندگی بهانهای ندارد و قصد دارد با کوچکترین بهانه، آتش را به خرمن زندگی زناشویی بیندازد.
کاراکتر فرزند خانواده یکی از زیباییهای بصری و سینمایی قسمت اول سریال در انتهای شب بود. بازی این خردسال در نقش تنها پسر زوج پیروزفر و زینالعابدین به شدت باورپذیر و رئال است. این بازیگر خردسال به خوبی توانسته بود نمودی از اوضاع ناآرام یک خانواده امروزی باشد که با هر شیطنت آن، اعضای خانواده دچار خسران روحی و مادی فراوانی میشوند.
آیدا پناهنده و ارسلان امیری به عنوان نویسندگان این اثر تا به امروز همکاریهای فراوانی داشتهاند. از ناهید و اسرافیل و زالاو تا تی تی، آثاری است که این دو در طول مدت همکاری با یکدیگر مقابل دوربین بردهاند. حالا این دو نفر فیلمنامه «در انتهای شب» را کنار هم نوشتهاند.
در نقطه شروع سریال با روایت آشفتگی در آخرین روز زندگی یک زن و مرد در کنار هم روبرو هستیم. زن چمدانهایش را بسته و مرد با اینکه انگار حرفهایی برای گفتن دارد، او را برای این جدایی همراهی میکند. همه چیز به ماهها قبل و روز تولد مرد برمیگردد و اینجاست که با شکل گرفتن یک بحران، وضعیت زندگی آنها از حالت عادی، به شرایطی پیچیده تبدیل شده و زندگیشان در مسیر فروپاشی قرار میگیرد. در همین قسمت، شخصیتها با جایگاهها، علایق، ویژگیها، ساختار خانوادگی و همچنین نگاهی که به آینده دارند معرفی میشوند.
در پایان قسمت اول، با شناختی که از هرکدامشان به دست میآوریم در نقطهای قرار میگیریم که میتوانیم به هردویشان حق بدهیم و درست در همینجاست که باید برای تماشای قسمت دوم منتظر بمانیم.
باید اقرار کنیم که پارسا پیروزفر و هدی زینالعابدین به خوبی توانستهاند از پسِ بازی در نقش یک زوج که زندگیشان در آستانه فروپاشی است، بربیایند. خستگی و دلزدگی که در چهره پیروزفر موج میزند به خوبی بیانگر و نشان دهنده شخصیتی است که افسار زندگی خود را به دست همسرش داده و حال بعد از پنج ماه احساس میکند که بزرگترین اشتباه زندگیاش را مرتکب شده و قصد دارد به هر قیمتی حتی نابود کردن زندگی، اشتباه خود را جبران و به خود ثابت کند که میتواند دوباره به همان شیوهای که دوست دارد زندگی کند، حتی بدون شریک زندگی!
زینالعابدین نیز در نقش مادری دلسوز و فداکار دوست دارد که هزینهها و مسئولیتهای زندگی را خود به دوش بکشد و اجازه بدهد که همسرش صرفاً به رؤیاپردازیهایش برسد و هنر را که جزو جداییناپذیر شخصیت او است ادامه بدهد. همین باعث شده که خطوط خستگی و کدورت نیز در چهره وی ظاهر شود و به یکباره با عصیانی آنی در لحظهای از زندگی، بدون برنامهریزی قبلی از شوهرش درخواست طلاق کند.
در نهایت باید گفت که در انتهای شب در قسمت اول شاید فراتر از انتظار ظاهر شد و کسی بعد از دیدن چندین و چند سریال دمدستی و از رده خارج که از پلتفرمها منتشر شد، انتظار نداشت با چنین اثری روبرو شود. امیدواریم که این سریال بتواند با ادامه مسیر موفقیتش در قسمت اول رضایت مخاطبان را جلب کند.
حضور دو کاراکتر اصلی این سریال که بهتازگی با دو سریال پرطرفدار در شبکه نمایش خانگی خوش درخشیده بودند، نویدِ سریالی استخواندار و خوب را میداد. از آن جایی که پارسا پیروزفر در سریال یاغی ساخته «محمد کارت» و هدی زینالعابدین در سریال رهایم کن ساخته «شهرام شاهحسینی» حضور موفقی داشتند، انتخاب این دو، برای ساخت سریالی جدید نشان از ذکاوت آیدا پناهنده در انتخاب بازیگران بود.
با نگاهی اجمالی تنها به تیزر این سریال انتظار میرفت که باید شاهد اثری دراماتیک در ژانر درام باشیم و تقریباً با انتشار قسمت اول آن گواه این گمانهزنی آشکار شد.
آیدا پناهنده که تجربه ساخت سینماییهای بلندی همچون «ناهید»، «اسرافیل» و «تیتی» را دارد این بار به مانند بسیاری از کارگردانهای نام آشنا سعی کرده با حضور در شبکه نمایش خانگی و ساخت سریال بخت خود را برای موفقیت در این عرصه آزمایش کند.
انتخاب سوژهای آشنا برای اکثر مردم پایتختنشین و شرایط نامطلوب اقتصادی باعث شده که محتوای سریال بیش از آنچه که فکر میشد در فضای مجازی دست به دست بچرخد.
در حالی که این روزها بازار مسکن و اجاره و خرید آن به شدت نابسامان است و اکثریت قریب به اتفاق مردم در تهران و دیگر کلانشهرها، مسکن را معضل اولیه زندگی خود میدانند، انتخاب سوژهای تحت عنوان مهاجرت از شهر تهران به حومه، بسیار خوب توانسته ارتباط خود را با مخاطب برقرار کند و به نوعی مخاطب به راحتی میتواند با قصه و همچنین با کاراکترهایی که با مهاجرت به شهرکی در اطراف تهران دچار چالشهایی جدی شدهاند، ارتباط برقرار کند.
رؤیای خانهدارشدن باعث شده که آیدا پناهنده که سه فیلم قبلی خود را لوکیشن محور کلید زده بود و همگی در شمال کشور فیلمبرداری شده بود، شهر جدید پردیس تهران را برای لوکیشن سریال خود انتخاب کند. شهرکی که در این سالهای اخیر بسیاری از مردم برای خانهدار شدن مجبورند با وامهای بانکی فراوان و خط کشیدن روی بسیاری از خرجکردهای ماهیانه به آن پناه ببرند و خانهای کوچک آنهم در نزدیکی کوههای شرق تهران بخرند یا اجاره کنند.
انتخاب و پرداخت سوژه در قسمت اول بسیار دلچسب بود. در انتهای شب در حالی که از سختیهای زندگی روایت میکند، شیرینی خاصی دارد. درست مانند تیتی که در عین تراژیک بودن حس لطافت و سر زندگی را به مخاطب القاء میکند.
باید توجه داشته باشیم که بنمایه داستان در انتهای شب نو نیست ولی پرداخت آن جدید است. جریان دستگیری پارسا پیروزفر و اشتباه آن در سوار شدن به اتوبوس از آن دست سکانسهایی بود که در عین سادگی به نقطه عطف قسمت اول و یا شاید کل داستان سریال تبدیل شد.
فوران درونی و بیرونی کاراکتر پارسا پیروزفر و اعلام انزجار از وضعیت موجود و در نهایت استیصال وی از ادامه زندگی در شرایطی که دارای مسکن است؛ ولی برای تهیه مایحتاج زندگی حق ندارد که از تاکسی بین شهری استفاده کند، نقطه عطفی است که قطعاً آیدا پناهنده در ادامه با پروبال دادن به آن میتواند مسیر سریال را در جهت چیزی که در سر میپروراند، نزدیک کند.
یکی از نقاط قوتی که باعث شد سریال جدید آیدا پناهنده با مخاطب ارتباط بگیرد، بازی خوب بازیگران بود. هدی زینالعابدین که بارها در کاراکترهای متفاوت ثابت کرده که میتواند بازیگر خلاق و مرجعی باشد، این بار هم با توجه به نقش و مسیر فیلمنامه به خوبی توانسته از پس نقش بربیاید و در سکانسهای حساس به نحوی حضور پیدا کند که در ادامه با تکرار آن موقعیتها، به تکرار دچار نشود.
پارسا پیروزفر که سابقه و ید طولایی در بازیگری دارد و اخیراً هم با بازی در سریال یاغی توانسته بود خاطره خوش حضورش در سینمای دهه هفتاد را بار دیگر برای طرفدارانش زنده کند، اینبار با کاراکتری متفاوت از آنچه که همیشه از آن دیدیم مقابل دوربین پناهنده ظاهر شده است. کاراکتری از دنیا بریده و خسته که برای ادامه زندگی بهانهای ندارد و قصد دارد با کوچکترین بهانه، آتش را به خرمن زندگی زناشویی بیندازد.
کاراکتر فرزند خانواده یکی از زیباییهای بصری و سینمایی قسمت اول سریال در انتهای شب بود. بازی این خردسال در نقش تنها پسر زوج پیروزفر و زینالعابدین به شدت باورپذیر و رئال است. این بازیگر خردسال به خوبی توانسته بود نمودی از اوضاع ناآرام یک خانواده امروزی باشد که با هر شیطنت آن، اعضای خانواده دچار خسران روحی و مادی فراوانی میشوند.
آیدا پناهنده و ارسلان امیری به عنوان نویسندگان این اثر تا به امروز همکاریهای فراوانی داشتهاند. از ناهید و اسرافیل و زالاو تا تی تی، آثاری است که این دو در طول مدت همکاری با یکدیگر مقابل دوربین بردهاند. حالا این دو نفر فیلمنامه «در انتهای شب» را کنار هم نوشتهاند.
در نقطه شروع سریال با روایت آشفتگی در آخرین روز زندگی یک زن و مرد در کنار هم روبرو هستیم. زن چمدانهایش را بسته و مرد با اینکه انگار حرفهایی برای گفتن دارد، او را برای این جدایی همراهی میکند. همه چیز به ماهها قبل و روز تولد مرد برمیگردد و اینجاست که با شکل گرفتن یک بحران، وضعیت زندگی آنها از حالت عادی، به شرایطی پیچیده تبدیل شده و زندگیشان در مسیر فروپاشی قرار میگیرد. در همین قسمت، شخصیتها با جایگاهها، علایق، ویژگیها، ساختار خانوادگی و همچنین نگاهی که به آینده دارند معرفی میشوند.
در پایان قسمت اول، با شناختی که از هرکدامشان به دست میآوریم در نقطهای قرار میگیریم که میتوانیم به هردویشان حق بدهیم و درست در همینجاست که باید برای تماشای قسمت دوم منتظر بمانیم.
باید اقرار کنیم که پارسا پیروزفر و هدی زینالعابدین به خوبی توانستهاند از پسِ بازی در نقش یک زوج که زندگیشان در آستانه فروپاشی است، بربیایند. خستگی و دلزدگی که در چهره پیروزفر موج میزند به خوبی بیانگر و نشان دهنده شخصیتی است که افسار زندگی خود را به دست همسرش داده و حال بعد از پنج ماه احساس میکند که بزرگترین اشتباه زندگیاش را مرتکب شده و قصد دارد به هر قیمتی حتی نابود کردن زندگی، اشتباه خود را جبران و به خود ثابت کند که میتواند دوباره به همان شیوهای که دوست دارد زندگی کند، حتی بدون شریک زندگی!
زینالعابدین نیز در نقش مادری دلسوز و فداکار دوست دارد که هزینهها و مسئولیتهای زندگی را خود به دوش بکشد و اجازه بدهد که همسرش صرفاً به رؤیاپردازیهایش برسد و هنر را که جزو جداییناپذیر شخصیت او است ادامه بدهد. همین باعث شده که خطوط خستگی و کدورت نیز در چهره وی ظاهر شود و به یکباره با عصیانی آنی در لحظهای از زندگی، بدون برنامهریزی قبلی از شوهرش درخواست طلاق کند.
در نهایت باید گفت که در انتهای شب در قسمت اول شاید فراتر از انتظار ظاهر شد و کسی بعد از دیدن چندین و چند سریال دمدستی و از رده خارج که از پلتفرمها منتشر شد، انتظار نداشت با چنین اثری روبرو شود. امیدواریم که این سریال بتواند با ادامه مسیر موفقیتش در قسمت اول رضایت مخاطبان را جلب کند.
علی کلانتری