هنر هفتم بهعنوان یکی از قابل لمسترین هنرهای موجود در کفِ جامعه، همواره در میان خواص و عوام موردبحث بوده و مختصِ قشر و گروه خاصی نیست. همانطور که منتقدین سینما حق دارند با کنکاش در یک فیلم و یا سریال نقاط قوت و ضعف کارگردانی و یا کلیت اثر را در مقالهای بیان و منتشر کنند و به آن اثر برچسب خوب یا بد بزنند، مردم عادی نیز کاملا از این حق برخوردارند که پس از تماشای یک اثر سینمایی یا تلویزیونی، احساس و نظر نهایی خود را نسبت به آن اعلام کنند.
هنر هفتم به دلیل منعطف بودن از لحاظ فُرم و محتوا همواره مورد نقد آحاد جامعه قرارگرفته و همین نظرهای نقادانه چه از روی احساس چه از روی منطق سینمایی و نگاه نقادانه، باعث شده که یک فیلم در تاریخ سینما جاودانه شود و یا به سادگی هرچه تمامتر حتی در آرشیو کارگردان نیز بهدست فراموشی سپرده شود. همین نظرهاست که باعث میشود علاوه بر ماندگار شدن فیلم، عوامل نیز محبوب مردم و منتقدین شوند. از کارگردان اثر گرفته تا تهیه کننده و آهنگساز میتوانند با ارائه یک اثر خوب و مخاطب پسند تا سالها بر سر زبانها باشند و حتی در یک اشل بالاتر، آثار دیگر خود را به واسطه موفقیت یک اثر، از لحاظ بازدید و بازخورد مخاطب، تضمین کنند.
سینمای ایران همواره سینمایی استخواندار و قابل عرض بوده و همچنان حتی با پوست اندازی و ورود کارگردانهای جوان به این عرصه، موردتوجه مخاطب داخلی و خارجی است. برخی از کارگردانهای بزرگ سینمای ایران قبل از انقلاب اسلامی کار خود را شروع کردند و خیلی زود با ساخت آثاری فاخر جای خود را در میان مردم و منتقدان باز کردند. از بهرام بیضایی تا داریوش مهرجویی، از کیومرث پوراحمد تا علی حاتمی و بهمن فرمانآرا تا بسیاری دیگر از کارگردانانی که هماکنون دیگر در میان ما نیستند، حتی با تغییر رژیم و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، دست از کار نکشیدند و با تغییر سیاستها نیز در مسیر درست گام برداشتند و آثاری درخور خود و چشم مخاطب را به روی پرده نقرهای فرستادند.
با وجود چنین کارگردانها و چنین آثاری در تاریخ سینمای ایران، قطعا مخاطب پرتوقعتر خواهد بود و انتظار دارد که هر اثری بر روی پرده نقرهای ظاهر میشود و به نمایش گذاشته میشود، رد پایی از کیومرث پوراحمد، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، علی حاتمی و یا حتی اصغر فرهادی را در آن ببیند.
سالهای اخیر و خصوصا نیمهدوم دهه ٩٠ را باید سالهای افول سینمای ایران نامگذاری کنیم. علاوه بر ظهور سیاستی با عنوان «جذب مخاطب به هر قیمتی»، برخی کارگردانها نیز کمکار شدند و یا با توجه به سیاستهای حاکم بر سینما، آثاری را مقابل دوربین بردند که با آثار قبلی اشان زمین تا آسمان تفاوت داشت و افول در خروجی نهایی بهشدت محسوس بود.
کنارهگیری کارگردانهای بزرگ از ساخت اثر و همچنین چفت نبودن در و تخته با هم و هزاران مشکل دیگر باعث شد که درنهایت خاطره خوش آثار فاخری که دیدنشان برایمان عادت شده بود، به تلخی بیپایانی تبدیل شود.
با مروری بر آثار کارگردانهای بزرگ در ۵٠ سال اخیر به ندرت اثری غیرقابل دیدن و یا ضعیف از آنها میشود پیدا کرد ولی تغییر دیدگاه سینمایی و یا حتی کهولت سن باعث شد که برخی از مشاهیر سینما را در حال حاضر با آثار ضعیفشان به یاد بیاوریم.
آقای هالو، گاو، پستچی، هامون، بانو، پری، درخت گلابی، مهمان مامان و سنتوری تنها گوشهای از آثار به یادماندنی مرحوم داریوش مهرجویی است که در سالهای فراوان فعالیتش در سینمای ایران، خاطرات خوبی را برای مخاطبان هنردوست بهجا گذاشته است. قطعا هیچ هنردوست و متخصص در زمینه هنر نمیتواند منکر نگاه نوی مهرجویی به سینمای ایران آن هم بعد از انقلاب بشود. مهرجویی در زمانهای که مردم بهتازگی با صنعت سینما آشنا شده بودند، آثاری را روی پرده برده که باعث شده که دیگر برخی تا سالها از سینما دل نکنند. بهمرور زمان و پس از گذشت سالها و گذر از پستی و بلندیها، به یکباره داریوش مهرجویی تصمیم میگیرد، نارنجی پوش و لامینور را بسازد و روی پرده ببرد. دو فیلمی که برای اهالی سینما و آنهایی که آثار مهرجویی را با جان و دل دوست داشتند مثابه پتکی بر فرق سر بود. دو اثری که هیچ شباهتی به آنچه که از مهرجویی میشناختیم نداشت.
در همین راستا و همزمان با فعالیت مرحوم مهرجویی در دهه ٩٠، کیومرث پوراحمد خالق قصههای مجید، شب یلدا، خواهران غریب، لنگرگاه، اتوبوس شب، کفشهایم کو و تقریبا سی اثر دیگر تصمیم میگیرد «پرونده باز است» را بنویسد و آن را بسازد. فیلمی که قبل از مرگ او در جشنواره فیلم فجر اکران شد و در کاخ جشنواره با بیتوجهی حضار روبرو شد. برای پوراحمدی که سالها با آن خاطرهسازی کرده بودیم آیا چنین پایانی تصور میشد؟
مسعود کیمیایی را همه با قیصر میشناسند ولی بدنیست که یادآوری کنیم شاهکارهایی همچون گوزنها، بلوچ، سرب، دندان مار، مرسدس، اعتراض، سربازهای جمعه، حکم، جرم و رئیس تنها گوشهای از ساختههای مسعود کیمیایی است. کیمیایی بارها ثابت کرده میتواند با تزریق تفکرات و ایدئولوژی اش در آثار سینمایی، آثار فاخری را خلق کند و همواره یکی از بزرگترین کارگردانهای ایران بوده و هست و دیدن آثارش حتی بعد از گذشت بیش از ۵٠ سال، لذت خاص خودش را دارد. اما کیمیایی نیز سعی نکرد که ادامه دهنده راه دوستان فیلمساز خود نباشد و با ساخت خائن کشی ثابت کرد که ساخت فیلم و تزریق تفکرات به سینما، تاریخ دارد و باید حتی پس از گذشت تاریخ آن با چنان ظرافتی وارد شوید که از سینما رکب نخورید. اما کیمیایی ظاهرا با ساخت خائن کشی ثابت کرد که دوست دارد صرفا بدون توجه به نگاه مخاطب، تفکر خود را در خائن کشی پیاده و آن را به پرده سینما بفرستد. فروش کم این فیلم با اینکه نام کیمیایی بزرگ را یدک میکشید، گواه بر این استدلال بود که فیلمسازان بزرگ بنا به دلایلی در آخرین اثر خود موفق نیستند!
با عبور اجباری از فیلمسازان نسل نوی سینمای ایران به دلیل کمگویی و کمنویسی، باید نقدی هم به فیلمسازان جدید و جوان داشته باشیم. ظاهرا کسانی که پا به عرصه فیلمسازی میگذارند و مصائب ساخت اثر دستوپنجه نرم میکنند پس از مدتی خسته میشوند و سعی میکنند دیگر برای ساخت اثر خود را به آب و آتش نزنند و صرفا برای اینکه همچنان اسمشان بر سر زبانها باشد و یا حتی کسب درآمدی بکنند، اقدام به فیلمسازی میکنند.
حسن فتحی کارگردان خوشنام قطعا در فهرست چنین فیلمسازانی قرار میگیرد. از حسن فتحی که یک جین اثر خوب و استخواندار و شسته رفته در رزومه خود دارد بیش از اینها انتظار میرود.
شب دهم، مدار صفر درجه، میوه ممنوعه، زمانه، شهرزاد تنها گوشهای از آثار حسن فتحی است که قطعا مخاطبان از آنها به خوبی یاد میکنند. اما فتحی در سالهای اخیر با ورود به پلتفرمهای نمایش خانگی به یکباره از آنچه که میشناختیم فاصله گرفت و کیفیت همیشگی اش را به رخ نکشید. ساخت جیران از آن موارد بود که میتواند به خوبی نشان دهد فتحی این اواخر مسیر افول را در پیش گرفته است. سریالی که بیشباهت به سریالهای ترکیهای ماهوارهای نبود و هیچگونه نشانی از خلاقیتهای همیشگی او نداشت. فتحی صد البته با زمینه سریالهای ترکی پا را فراتر گذاشت و با ساخت اثر مشترکی با ترکیه به نام مست عشق ثابت کرد که دوست دارد بهجای گام در مسیر درستسازی، بهدنبال درآمدزایی باشد. مست عشق که هماکنون در سینماهای کشور بر روی پرده قرار دارد از آن دست فیلمهایی است که اگر نام کارگردانی فیلم اولی بر روی آن بود میتوانستیم بپذیریم ولی فتحی کارگردانی نبود که بهراحتی بتواند از جزئیات بزند و کلیگویی کند. به همین منظور بهراحتی میتوانیم نسبت به فتحی گارد بگیریم و افول او را به زبان بیاوریم تا شاید بتواند در ادامه با بازگشت به مسیر قبلی دوباره برای مردم و مخاطبان خاطرهسازی کند.
اصغر فرهادی که به زعم بسیاری از منتقدان داخلی و خارجی و حتی مخاطبان سینمایی در حال حاضر یکی از بهترین فیلمسازان داخلی است نیز از افول در امان نمانده است. هیچ شکی نیست که فرهادی در تا به اینجای کار توانسته کارنامه خوبی از خود بهجای بگذارد، ساخت آثاری همچون رقص در غبار، شهر زیبا، چهارشنبه سوری، درباره الی، جدایی نادر از سیمین و فروشنده باعث شده که مخاطب و حتی کارشناسان این صنعت همیشه منتظر باشند فرهادی در کار جدید با تکرار عملکرد، اثری خارقالعاده را برای مخاطب آماده کند ولی تجربه نشان داده که همیشه اینگونه نیست. ساخت قهرمان توسط اصغر فرهادی به یکباره باعث شد بسیاری نسبت به ساخت این اثر انتقاد داشته باشند و قهرمان را نقطهضعف فرهادی بخوانند و بدی کار اینجاست که در سالهای اخیر معمولا بدترین اثر کارگردانهای بزرگ آخرین اثر آنها بوده و همین موضوع باعث شده که برخی از آنها را با آخرین کارشان به یاد بیاوریم.
کمال تبریزی را همگی با فیلم مارمولک به یاد داریم. فیلمی که با اکرانش توانست برخی تابوها را بشکند و با استقبال بسیاری از مردم قرار بگیرد. مارمولک را حتی اگر الان بعد از گذشت تقریبا ٢٠ سال به تماشا بنشینیم، همچنان جذابیتهای خاص خودش را دارد و حتی با مخاطبان و جوانان امروزی نیز میتواند به راحتی ارتباط برقرار کند. در مسلخ عشق، لیلی با من است، یک تکه نان، طبقه حساس، سریال شهریار و چندین اثر دیگر، کمال تبریزی را به یکی از کارگردانهای بزرگ سینمای ایران تبدیل کرده و اکثر هنردوستان بهواسطه فعالیتهای هنری فراوان و درخور، از او به نیکی یاد میکنند.
کمال تبریزی هم به مانند مابقی کارگردانهای صاحبسبک در دو اثر آخر خود آن طور که باید و شاید نتوانست از رزومه پر و پیمان خود دفاع کند. ساخت ما همه با هم هستیم و داستان دستانداز که حرفی برای گفتن نداشت باعث شد که این کارگردان به نام نیز از خود در کارنامه یک رکورد منفی جای بگذارد و نتواند مخاطبان را مجاب به حضور در سالنهای سینما برای دیدن اثر وی بکند.
ازایندست فیلمسازان کمنداریم، اگر بخواهیم تک به تک آنها را نام ببریم قطعا ساعتها باید برای ردیف کردن اسم و نام و اثرشان وقت بگذاریم. مهم اپیدمی شدن قضیه افول در میان فیلمسازان است که چند سالی است گریبان سینمای ایران را گرفته و ظاهرا قصد ول کردن نیز ندارد.
سیاستهای اشتباه سازمان سینمایی و وزارت ارشاد، سانسور بیشازحد فیلمنامهها، عدم صدور مجوز، سیاستگذاری اشتباه دولتها در قبال آثار سینمایی و یا اعمال فشار برای حذف برخی المانها و معضلات و حتی مشکلات اقتصادی که میتواند یک پروژه سینمایی را تهدید کند، همه و همه میتواند از دلایل افول فیلمسازان ستاره ما در سالهای اخیر باشد.
با این که در حال حاضر خوشبختانه سینماگرانی تازه نفس وارد عرصه فیلمسازی شدهاند، امید میرود که در ادامه با تسهیل برخی از مشکلات نسبت به ادامه روند موفقیت آنها در ساخت آثاری فاخر، مسئولان سینمایی کشور اهتمام جدی بورزند و به تعالی هرچه بیشتر سینمای ایران کمک بکنند.
هنر هفتم به دلیل منعطف بودن از لحاظ فُرم و محتوا همواره مورد نقد آحاد جامعه قرارگرفته و همین نظرهای نقادانه چه از روی احساس چه از روی منطق سینمایی و نگاه نقادانه، باعث شده که یک فیلم در تاریخ سینما جاودانه شود و یا به سادگی هرچه تمامتر حتی در آرشیو کارگردان نیز بهدست فراموشی سپرده شود. همین نظرهاست که باعث میشود علاوه بر ماندگار شدن فیلم، عوامل نیز محبوب مردم و منتقدین شوند. از کارگردان اثر گرفته تا تهیه کننده و آهنگساز میتوانند با ارائه یک اثر خوب و مخاطب پسند تا سالها بر سر زبانها باشند و حتی در یک اشل بالاتر، آثار دیگر خود را به واسطه موفقیت یک اثر، از لحاظ بازدید و بازخورد مخاطب، تضمین کنند.
سینمای ایران همواره سینمایی استخواندار و قابل عرض بوده و همچنان حتی با پوست اندازی و ورود کارگردانهای جوان به این عرصه، موردتوجه مخاطب داخلی و خارجی است. برخی از کارگردانهای بزرگ سینمای ایران قبل از انقلاب اسلامی کار خود را شروع کردند و خیلی زود با ساخت آثاری فاخر جای خود را در میان مردم و منتقدان باز کردند. از بهرام بیضایی تا داریوش مهرجویی، از کیومرث پوراحمد تا علی حاتمی و بهمن فرمانآرا تا بسیاری دیگر از کارگردانانی که هماکنون دیگر در میان ما نیستند، حتی با تغییر رژیم و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، دست از کار نکشیدند و با تغییر سیاستها نیز در مسیر درست گام برداشتند و آثاری درخور خود و چشم مخاطب را به روی پرده نقرهای فرستادند.
با وجود چنین کارگردانها و چنین آثاری در تاریخ سینمای ایران، قطعا مخاطب پرتوقعتر خواهد بود و انتظار دارد که هر اثری بر روی پرده نقرهای ظاهر میشود و به نمایش گذاشته میشود، رد پایی از کیومرث پوراحمد، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، علی حاتمی و یا حتی اصغر فرهادی را در آن ببیند.
سالهای اخیر و خصوصا نیمهدوم دهه ٩٠ را باید سالهای افول سینمای ایران نامگذاری کنیم. علاوه بر ظهور سیاستی با عنوان «جذب مخاطب به هر قیمتی»، برخی کارگردانها نیز کمکار شدند و یا با توجه به سیاستهای حاکم بر سینما، آثاری را مقابل دوربین بردند که با آثار قبلی اشان زمین تا آسمان تفاوت داشت و افول در خروجی نهایی بهشدت محسوس بود.
کنارهگیری کارگردانهای بزرگ از ساخت اثر و همچنین چفت نبودن در و تخته با هم و هزاران مشکل دیگر باعث شد که درنهایت خاطره خوش آثار فاخری که دیدنشان برایمان عادت شده بود، به تلخی بیپایانی تبدیل شود.
با مروری بر آثار کارگردانهای بزرگ در ۵٠ سال اخیر به ندرت اثری غیرقابل دیدن و یا ضعیف از آنها میشود پیدا کرد ولی تغییر دیدگاه سینمایی و یا حتی کهولت سن باعث شد که برخی از مشاهیر سینما را در حال حاضر با آثار ضعیفشان به یاد بیاوریم.
آقای هالو، گاو، پستچی، هامون، بانو، پری، درخت گلابی، مهمان مامان و سنتوری تنها گوشهای از آثار به یادماندنی مرحوم داریوش مهرجویی است که در سالهای فراوان فعالیتش در سینمای ایران، خاطرات خوبی را برای مخاطبان هنردوست بهجا گذاشته است. قطعا هیچ هنردوست و متخصص در زمینه هنر نمیتواند منکر نگاه نوی مهرجویی به سینمای ایران آن هم بعد از انقلاب بشود. مهرجویی در زمانهای که مردم بهتازگی با صنعت سینما آشنا شده بودند، آثاری را روی پرده برده که باعث شده که دیگر برخی تا سالها از سینما دل نکنند. بهمرور زمان و پس از گذشت سالها و گذر از پستی و بلندیها، به یکباره داریوش مهرجویی تصمیم میگیرد، نارنجی پوش و لامینور را بسازد و روی پرده ببرد. دو فیلمی که برای اهالی سینما و آنهایی که آثار مهرجویی را با جان و دل دوست داشتند مثابه پتکی بر فرق سر بود. دو اثری که هیچ شباهتی به آنچه که از مهرجویی میشناختیم نداشت.
در همین راستا و همزمان با فعالیت مرحوم مهرجویی در دهه ٩٠، کیومرث پوراحمد خالق قصههای مجید، شب یلدا، خواهران غریب، لنگرگاه، اتوبوس شب، کفشهایم کو و تقریبا سی اثر دیگر تصمیم میگیرد «پرونده باز است» را بنویسد و آن را بسازد. فیلمی که قبل از مرگ او در جشنواره فیلم فجر اکران شد و در کاخ جشنواره با بیتوجهی حضار روبرو شد. برای پوراحمدی که سالها با آن خاطرهسازی کرده بودیم آیا چنین پایانی تصور میشد؟
مسعود کیمیایی را همه با قیصر میشناسند ولی بدنیست که یادآوری کنیم شاهکارهایی همچون گوزنها، بلوچ، سرب، دندان مار، مرسدس، اعتراض، سربازهای جمعه، حکم، جرم و رئیس تنها گوشهای از ساختههای مسعود کیمیایی است. کیمیایی بارها ثابت کرده میتواند با تزریق تفکرات و ایدئولوژی اش در آثار سینمایی، آثار فاخری را خلق کند و همواره یکی از بزرگترین کارگردانهای ایران بوده و هست و دیدن آثارش حتی بعد از گذشت بیش از ۵٠ سال، لذت خاص خودش را دارد. اما کیمیایی نیز سعی نکرد که ادامه دهنده راه دوستان فیلمساز خود نباشد و با ساخت خائن کشی ثابت کرد که ساخت فیلم و تزریق تفکرات به سینما، تاریخ دارد و باید حتی پس از گذشت تاریخ آن با چنان ظرافتی وارد شوید که از سینما رکب نخورید. اما کیمیایی ظاهرا با ساخت خائن کشی ثابت کرد که دوست دارد صرفا بدون توجه به نگاه مخاطب، تفکر خود را در خائن کشی پیاده و آن را به پرده سینما بفرستد. فروش کم این فیلم با اینکه نام کیمیایی بزرگ را یدک میکشید، گواه بر این استدلال بود که فیلمسازان بزرگ بنا به دلایلی در آخرین اثر خود موفق نیستند!
با عبور اجباری از فیلمسازان نسل نوی سینمای ایران به دلیل کمگویی و کمنویسی، باید نقدی هم به فیلمسازان جدید و جوان داشته باشیم. ظاهرا کسانی که پا به عرصه فیلمسازی میگذارند و مصائب ساخت اثر دستوپنجه نرم میکنند پس از مدتی خسته میشوند و سعی میکنند دیگر برای ساخت اثر خود را به آب و آتش نزنند و صرفا برای اینکه همچنان اسمشان بر سر زبانها باشد و یا حتی کسب درآمدی بکنند، اقدام به فیلمسازی میکنند.
حسن فتحی کارگردان خوشنام قطعا در فهرست چنین فیلمسازانی قرار میگیرد. از حسن فتحی که یک جین اثر خوب و استخواندار و شسته رفته در رزومه خود دارد بیش از اینها انتظار میرود.
شب دهم، مدار صفر درجه، میوه ممنوعه، زمانه، شهرزاد تنها گوشهای از آثار حسن فتحی است که قطعا مخاطبان از آنها به خوبی یاد میکنند. اما فتحی در سالهای اخیر با ورود به پلتفرمهای نمایش خانگی به یکباره از آنچه که میشناختیم فاصله گرفت و کیفیت همیشگی اش را به رخ نکشید. ساخت جیران از آن موارد بود که میتواند به خوبی نشان دهد فتحی این اواخر مسیر افول را در پیش گرفته است. سریالی که بیشباهت به سریالهای ترکیهای ماهوارهای نبود و هیچگونه نشانی از خلاقیتهای همیشگی او نداشت. فتحی صد البته با زمینه سریالهای ترکی پا را فراتر گذاشت و با ساخت اثر مشترکی با ترکیه به نام مست عشق ثابت کرد که دوست دارد بهجای گام در مسیر درستسازی، بهدنبال درآمدزایی باشد. مست عشق که هماکنون در سینماهای کشور بر روی پرده قرار دارد از آن دست فیلمهایی است که اگر نام کارگردانی فیلم اولی بر روی آن بود میتوانستیم بپذیریم ولی فتحی کارگردانی نبود که بهراحتی بتواند از جزئیات بزند و کلیگویی کند. به همین منظور بهراحتی میتوانیم نسبت به فتحی گارد بگیریم و افول او را به زبان بیاوریم تا شاید بتواند در ادامه با بازگشت به مسیر قبلی دوباره برای مردم و مخاطبان خاطرهسازی کند.
اصغر فرهادی که به زعم بسیاری از منتقدان داخلی و خارجی و حتی مخاطبان سینمایی در حال حاضر یکی از بهترین فیلمسازان داخلی است نیز از افول در امان نمانده است. هیچ شکی نیست که فرهادی در تا به اینجای کار توانسته کارنامه خوبی از خود بهجای بگذارد، ساخت آثاری همچون رقص در غبار، شهر زیبا، چهارشنبه سوری، درباره الی، جدایی نادر از سیمین و فروشنده باعث شده که مخاطب و حتی کارشناسان این صنعت همیشه منتظر باشند فرهادی در کار جدید با تکرار عملکرد، اثری خارقالعاده را برای مخاطب آماده کند ولی تجربه نشان داده که همیشه اینگونه نیست. ساخت قهرمان توسط اصغر فرهادی به یکباره باعث شد بسیاری نسبت به ساخت این اثر انتقاد داشته باشند و قهرمان را نقطهضعف فرهادی بخوانند و بدی کار اینجاست که در سالهای اخیر معمولا بدترین اثر کارگردانهای بزرگ آخرین اثر آنها بوده و همین موضوع باعث شده که برخی از آنها را با آخرین کارشان به یاد بیاوریم.
کمال تبریزی را همگی با فیلم مارمولک به یاد داریم. فیلمی که با اکرانش توانست برخی تابوها را بشکند و با استقبال بسیاری از مردم قرار بگیرد. مارمولک را حتی اگر الان بعد از گذشت تقریبا ٢٠ سال به تماشا بنشینیم، همچنان جذابیتهای خاص خودش را دارد و حتی با مخاطبان و جوانان امروزی نیز میتواند به راحتی ارتباط برقرار کند. در مسلخ عشق، لیلی با من است، یک تکه نان، طبقه حساس، سریال شهریار و چندین اثر دیگر، کمال تبریزی را به یکی از کارگردانهای بزرگ سینمای ایران تبدیل کرده و اکثر هنردوستان بهواسطه فعالیتهای هنری فراوان و درخور، از او به نیکی یاد میکنند.
کمال تبریزی هم به مانند مابقی کارگردانهای صاحبسبک در دو اثر آخر خود آن طور که باید و شاید نتوانست از رزومه پر و پیمان خود دفاع کند. ساخت ما همه با هم هستیم و داستان دستانداز که حرفی برای گفتن نداشت باعث شد که این کارگردان به نام نیز از خود در کارنامه یک رکورد منفی جای بگذارد و نتواند مخاطبان را مجاب به حضور در سالنهای سینما برای دیدن اثر وی بکند.
ازایندست فیلمسازان کمنداریم، اگر بخواهیم تک به تک آنها را نام ببریم قطعا ساعتها باید برای ردیف کردن اسم و نام و اثرشان وقت بگذاریم. مهم اپیدمی شدن قضیه افول در میان فیلمسازان است که چند سالی است گریبان سینمای ایران را گرفته و ظاهرا قصد ول کردن نیز ندارد.
سیاستهای اشتباه سازمان سینمایی و وزارت ارشاد، سانسور بیشازحد فیلمنامهها، عدم صدور مجوز، سیاستگذاری اشتباه دولتها در قبال آثار سینمایی و یا اعمال فشار برای حذف برخی المانها و معضلات و حتی مشکلات اقتصادی که میتواند یک پروژه سینمایی را تهدید کند، همه و همه میتواند از دلایل افول فیلمسازان ستاره ما در سالهای اخیر باشد.
با این که در حال حاضر خوشبختانه سینماگرانی تازه نفس وارد عرصه فیلمسازی شدهاند، امید میرود که در ادامه با تسهیل برخی از مشکلات نسبت به ادامه روند موفقیت آنها در ساخت آثاری فاخر، مسئولان سینمایی کشور اهتمام جدی بورزند و به تعالی هرچه بیشتر سینمای ایران کمک بکنند.
علی کلانتری